رباعی شمارهٔ ۱۱۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش محمد علی قدمیاری
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
این رباعی بی شک یکی از بهترین رباعیات خیام است باتشکر از مدیریت سایت که کلکسیونی از بهترین اشعار فارسی را جمع اوری کرده است
تمامی رباعیات خیام زیباست شاید بتونیم بگیم این خلاصه ای از اکثر شعرهاونظر خیام نصبت به زندگی
واقعا زیبا و فوق العاده است . واقعا دوستش دارم این رباعی رو ...
از مدیریت سایت برای جمع آوری یک کلکسیون ارزنده سپاسگزارم
بهترین شعر از زمان Big Bang تا بحال.
من این شعر خیام رو خیلی دوست دارم
اینم بگم که این شعر در مجموعه "مردی که نفسش را کشت" اثر صادق هدایت از خیام نقل شده
م.فتوحی لطف کن درباره شاعر بزرگی مثل خیام نظر نده...که ما پیروان خیام امثال تو را بر سر ممبر زیاد دیدیم...کسی مجبورت نکرده خیام بخوانی...
ای کاش رسد که روزی قد حکیم بفهمیم
با هم رسیم به جایی درب بهشت ببندیم
از بن کنیم جهنم از دل به این بخدیم
همه خوش باشید بخصوص شمایی که زحمت این کارو کشیدید تا مثل منی دسترسی به این اثار گهربار داشته باشیم . سپاس
خیام اگر زباده مستی خوش باشد
گر با صنمی دمی نشستی خوش باش
پایان همه عمر جهان نیستی است
پندار که نیستی چو هستی خوش باش
صنم و ماهرخ تفاوت ها دارند
خیام هزار سال پیش از این بسیار مدرن فکر میکرد ... هزارسال جلوتر از زمان خودش!
بیجهت نیست پوتین عاشق خیام است. سخت نگیرید. مگر دانشمندان ما همه مطهری بوده اند. مهم این است شعر خیام جهانی است.
در غرب بیشتر از اینکه خیام نیشابوری به عنوان یک شاعر بشناسند به عنوان یک ریاضی دان فیلسوف و مهندس و از همه مهمتر منجم میشناسن اما افسوس به ما ... در تاریخ کاملا مشخصه که یک ابر انسان فراتر از دوره خودش و حتی الان بوده اما چون به لحاظ تاریخی با حسن صباح و خواجه نظام الملک هم دوره بوده کمتر در تاریخ زمان خود اثر گذاشته است در ضمن امروزه یکی از نظریات بسیار قوی فیزیک کوانتوم پدید امدن این دنیا در هر لحظه از هیچ است بوزون هیگز رو با دقت مطالعه بفرمائید.
حالا ما به هم بپریم که من راست میگم تو اشتباه میکنی ...
سلام. یه نکته ای در مورد این رباعی میخواستم بگم. کسی که از باده مسته و ماهرخی هم کنار نشته دیگه احتیاجی به نیازی به جهان و عاقبت جهان نداره و اونی که اینها رو نداره همون بهتر که بره بمیره (که شامل اکثر ماها میشه)
جهان از نیستی بوجود اومده....کاش اینو همه مثل خیام درک میکردن
دوست عزیزی نوشته بودن که خیام نوشته پایان کار جهان نیستی هست و وای برخیام و دوست دارانش . دوست من خیام بزرگترین کیهان شناس زمانه بوده و به این درک رسیده بوده که ستاره ها میسوزن انرژی مصرف میکنن و بعد خاموش میشن . کیهان روزی خاموش خواهد شد و کاملا درست حدس زده بوده اونم 2د ها سال پیش
درود بر شما سپاس بابت آگاهی دادن و نظر خوبتون
به نظر من خیام تنها شاعری است که بدون حاشیه اصل مطلب را گفته.وآن را به خوبی درک کرده است. درپاسخ به کسانی که خیام را کافر می خوانند. این رباعی رانقل می کنم که به حکیم خیام نسبت می دهند اگر چه گمان نمی رود از او باشد ولی به هر حال رباعی زیبایی در جواب این سبک مغزان است. بااین دو سه نادان که چنین می دانند /از جهل که دانای جهان ایشانند/خرباش که این جماعت از فرط خری/هرکه نه خراست کافرش می خوانند شیخ ابو علی سینا نیز به همین درد مبتلا بوده واورا نیز مانند حکیم خیام کافر میخواندند که این رباعی نیز از قول آن فیلسوف یگانه نقل کرده اند کفر چو منی گزاف وآسان نبود /محکم تر از ایمان من ایمان نبود/در دهریکی چو من وآن هم کافر /پس در همه دهر یک مسلمان نبود
رباعیات حضرت خیام همگی زیباهستن که استاد بی چون وچرای موسیقی ایران درکنسرت شبهای نیشابورباصدای ملکوتی خوداین اشعاررادوچندان زیباکرده که هروقت به این آلبوم استادشجریان گوش میدم ازخودبیخودمیشوم
با سلام
دوستان چیزی که عقل ناقص بنده از این رباعی فهمید تقریبا هیچ ربطی به کفر خیام ندارد لیکن دلیل بر بزرگی خیام است : در لحظه زندگی کن و چون عاقبت کاری که برای دنیا انجام شود نیستی است پس سعی کن خوش باشی.
خیلی معذرت میخواهم اگر اشتباه متوجه شده ام راهنمایی ام کنید متشکر
این بازی ِنرد ِ عمر بس کوتاه است
آن برد درین قمار کو آگاه است
صبح است و نسیم ورنگ و بوی گل سرخ
دریاب نوایی که درین خرگاه است
رباعی از ” نیا “
جایی خواندم :
یک دوستی داشتم،
پلوی غذایش را خالی می خورد،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت:
می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.
همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد، گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش،
نه از خوردن آن پلو لذت می برد،
نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه ی غذا...
زندگی هم همینجوری ست.
گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم،
و لحظه های خوبش را می گذاریم برای بعد،
برای روزی که مشکلات تمام شود.
هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم.
همه ی خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها،
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد،
غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی ِ زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب،
دیگر نه حالی هست،
نه میل و حوصله ایی.
به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن،
زیرا اغلب مردم فقط تقلید می کنند
چه خوب است که از حال لذت ببریم
مانا باشید
درود بر شما سپاس بابت آگاهی دادن و نظر خوبتون
رباعی زیباییست و مفهوم جالبی دارد
ولی نکته ی جالب تر آشنا بودن اروپایی ها و آمریکایی ها با این شاعر بزرگه
این رباعی روی بدن امبر هرد تتو شده و به گفته ی خودش عاشق خیام و ادبیات ایرانه
خب من بیشتر طرفدار فیلمم
با درود فراوان به دوستاران عرفان
جناب خیام این دو بیتی رو در وادی شش عطار یعنی وادی حیرت سروده اند. دوستان عزیز لطفا اشعار مولوی و عطار و خیام و حافظ و سعدی و ....بقیه عرفا رو سطحی نگاه نکنید و سعی نکنید که با دید خودتون تفسیر کنید. سپاسگزارم
خیام قبل تر از این شاعران بوده. اونا تاثیر گرفتن نه این
خیام عارف نبوده است.
رادوین جان
به خدا که لازمه طرز فکرتو عوض کنی
بیراهه
دوست عزیزی که گفته وای برخیام من نظر سایر دوستان را نیز خواندم به نظر بنده منظور خیام از عاقبت کار جهان نیستی است یعنی در آخر همه میمیریم و قیامت میشود و از جهان مادی ما چیزی باقی نمیماند. منظور خیام این نبود که دنیا بیهوده آفریده شده لیک منظور ایشان این بود که پایان دنیا نابودی است.
با سلام.
خیام یک شاعرِ هیچانگار و پوچگرا بوده است که تفکّر و ایدئولوژی (Ideology) وی از زندگی فقط خوردن و نوشیدن و شکم و زیرشکم است. تفکّر خیّام بیشتر به تفکّر مکتب کلبیون (Cynicism) میماند که دنیا را صرفاً محدود به کامجویی مطلق کردهاند.
عقیدهی خیّام بسیار متزلزل است و ثُباتی ندارد، و مبنای زندگی را به مادّیگرایی و ماتریالیسم (Materialism) تفسیر کرده است:
"Eat, drink, and be merry, for tomorrow we die"
بخور، بنوش، و شادکام باش، فردا میمیریم!
طبعاً چنین ایدهای از زندگی انسان را به سعادت نمیرساند، بلکه بیمعنایی و پوچی را به ارمغان میآورد.
رابرت جَی لیفتُن میگوید:
«انسانها بیشترین آمادگی را برای کشتن دارند وقتی احساس کنند که بیمعنایی بر آنها چیره شده است.»
Robert Jay Lifton, History and Human Survival (New York: Random House, 1969)
البته ما مطمئن نیستیم که این شعار را خودِ خیّام سروده باشد، چون خیّام در جهانِ غرب بیشتر به سببِ آثارِ نجومی و نظریههای ریاضی مشهور است، انتسابِ این اشعار به عُمرِ خیّام جای تحقیق و واکاوی عمیق دارد. در هر حال این تفکّرات بیشترین زمینه را برای تخریبِ انسانهای پاک سیرت ایجاد میکند، و بقای انسانی را به مخاطره میاندازد.
مرتضی مطهری در یکی از کتابهایش از گاندی نقل میکند که:
«تمدّن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به اعمال جنسی نموده است، به خاطر این است که غربی به جای «خویشتن جویی» در پی نسیان و هدر ساختن «خویش» است... وقتی انسان روح خود را از دست بدهد، فتح دنیا به چه درد او می خورد؟» [مجموعه آثار/ جلد 2/ صفحهی 305]
انسانِ عاقل مِیخوارگی را زائلکنندهی مغز میداند، و کامجویی و بهرههای زندگی را تنها مشروط بر لذّتهایی میداند که سعادت و رُشد وی را در پِی داشته باشد.
سایت معتبر علمی Science Alert در سال 2016 اعلام کرد که مصرف مشروبات الکلی حتّی به اندازهی بسیار کم هم عاملِ سرطانِ کبد و 6 نوع سرطانِ دیگر است.
پیوند به وبگاه بیرونی
پس چطور و بر طبق کدام مبنا مِیگساری و دعوتِ به هیچگرایی توسّطِ خیّام قابل ستایش باشد؟
فتأمّلوا أیّها العقلاء!
So, Be Thinking O Wises!
خطاب به شاهو idol breaker
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به
دردست به از تخت فریدون صد بار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به
این رباعی شماره ۱۵۶ خیام هست
حال شما به من بگو یا خیام به فکر شکم و زیر شکم (مادیات دنیا)بود
به نظر من بیشتر کسی به فکر مادیات است که از چین تا اسپانیا کشور گشایی کرده است و زنان نوادگانش از قوم های دیگر باشند( یکی از زنان امام حسین ایرانی،و مادر امام مهدی پرتقالی) تا کسی که در کارنامه خود ریاضیات نجوم و تقویم جلالی را داراست.
پایان سخن باید بگویم: اگر ذره ای به این خاک که از آن تغزیه کردی غیرت و احساس مسئولیت میکردی همچین توهین بیشرمانه ای که بیشتر به خودت و کسانی که ازشان پیروی میکنی شباهت دارد به اسطوره این مملکت کهن نمیکردی.
جناب شاهو (Idol Breaker) گرامی،
خیام دانشمند و شاعریست معتبر در سطح جهانی و افتخار ما ایرانیان.
خیام در کنار کار و خدمت به بشریت میل داشت اوقات فراغت خود را بدون آزار به کسی خوش و شاد باشد و علاقه ای به پرداختن به باورهای موروثی نداشت.
بسیاری مردم جهان نیز مانند خیام، از ژاپن گرفته تا کانادا و تا شیلی، هم دانشگاه ها و هم بساط خوشگذرانی شان، هرکدام به جای خود برپاست. رکورد میانگین عمر و یا کیفیت زندگی بدی هم ندارند.
ضرر و زیانی هم که فرمودید کمتر از مصرف شکر و نشاسته و چربی حیوانی نیست.
قرن هاست که بشر با باورهای موروثی و تحمیل روش زندگی به جان هم افتاده اند و به خاطر "هیچ و پوچ" یکدیگر را نابود می کنند.
بهتر است "عقل" مان را در راه بهتری بکار گیریم.
با پوزش، در جمله پنجم "بیشتر" درست است نه "کمتر".
گاوی ست بر آسمان قرین پروین
گاوی ست دگر نهفته در زیر زمین
گر بینایی ، چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو، مشتی خر بین
دوست محترمی که eat وdrinkوbe merry را دون مقام انسانی میداند توجه داشته باشد که در همه ی ادیان بجز اسلام شرب مسکرات منع شرعی ندارد.در ضمن شما از کجا به دین و مسلک خیام پی بردید ؟ در مورد be merry که فرمودید ، ماشالله تعدد زوجات روال جاری بوده و هست. الان هم صیغه ی موقت موجود است. در مورد eat از قرار فقط مرتاضان هندی آنهم از روی ناچاری و نداری مراعات میکنند.گاهی اوقات علم و آگاهی خود بزرگترین مانع درک درست از مطالب میشود .گفته اند العلم حجاب الاکبر !
چه زیبا فرمودید
یا به دیگر سخن: جهل نگهبان تقواست .هرچقدر افق دید محدود تر باشد میل و شهوت کمتر است و جاهل در تاریکی مفیدی به سر میبرد.
ویکتور هوگو (مردی که می خندد)
شاهو نازنین فرموده :
نسانِ عاقل مِیخوارگی را زائلکنندهی مغز میداند، و کامجویی و بهرههای زندگی را تنها مشروط بر لذّتهایی میداند که سعادت و رُشد وی را در پِی داشته باشد.........
عزیز دل برادر ، اتفاقا خیام این اشعار را اختصاصا برای افرادی با افکار جزمی و تعصبات خشک بیان داشته . شما با کدام متر و معیاری میتوانی کامجویی و بهره های زندگی اشخاص را که سعادت و رشد آنها را در پی دارد اندازه بگیری ؟ جز اینکه آنچه را که خودت لذت مشروع میپنداری به دیگران تحمیل کنی وگرنه چطور اینچنین نسخه ی خیام را پیچیدی که گویی الان در قعر جهنم ذغال در آتشدان میریزد !!!!
اتفاقا خیام ابدا بر عقل تاکید ندارد. همانی که شما بر آن تاکید موکد داری عقل است که خیام از آن گریزان است. خیام خرد را می ستاید نه عقل را دوست عزیز.همه ی آدمیان کمتر و بیشتر عقل دارند ، خرد است که نایاب است.شما که دستی در زبان لاتین داری بیشتر از امیلی دیکنسون مطالعه کن تا خیام را بهتر بشناسی .
انشالله
شاهو از قول رابرت لیفتون نوشته:
«انسانها بیشترین آمادگی را برای کشتن دارند وقتی احساس کنند که بیمعنایی بر آنها چیره شده است.»
این ایده ایه که خیلی از متفکران دوست دارن روش تاکید کنند اما واقعیت و تجربه بشری چیز دیگه ای میگه. اتفاقا انسان هایی که از فرط! معنا دیگران رو کشتن خیلی بیشتر از دیگران اند
نمونه جدیدش داعش است و نمونه قدیمش هم جنگ های صلیبی :)
با درود.
اتّفاقی که در نت گردش مینمودم، کامنتهای این آقایان را مشاهده نمودم، ولی انتظار داشتم تا با نقدی قوی و مستدل و محکم مواجه گردم، نه صرفاً واژههای احساسی و سخنانِ پندارمآبانه و دفندهای جانبدارانه!
شراب (خمر) باعثِ سه بیماری کبدی میشود:
چربی کبد (Fatty Liver)، هپاتیت (Hepatitis)، سیروز (Cirrhosis)
سالانه اعانهی 100,000 مرگ است و دهها برابر از دارو آسیبرسانتر است! باعثِ افسردگی و ناآرامیهای درونی و سردردِ میگرنی شدید بدلیلِ وجودِ هیستامین و پوسیدگی دندانها به سببِ مواد اسیدیته میشود و همین بس که عقل را به انحراف و بیراهه میبرد که بزرگترین عاملِ جُرم و جنایتها و تصادفاتِ جادّهای میباشد.
آیا اگر یک شخصِ شرابخوار به خواستگاریِ دختر یا خواهرتان بیاید، او را به عقدِ این شخصِ سرمست در میآورید؟
این اشعارِ بیمعنی که فقط دارای نظم و قافیه میباشد، چه سودی برای بشریت دارد جز اینکه آدمی را به پوچگرایی و نیهیلیسم (Nihilism) میرساند؟
محمّد قطب (Muhammad Qutb) نویسندهی مصری میگوید:
«آیا برای انسان دیگر اخلاقی باقی میماند، او که شتابان شتابان به دنبالِ دیوشهوتِ جسمانی خود دیوانهوار میدود، و نیروی انسانی خود را در یک جنبهی تاریک از جوانبِ زندگی، و در یک سطحِ پائین که جز برای حیوان شایسته نیست تباه میسازد، و حدودِ ارادهی خود را که خدا فقط از میانِ همهی موجودات به او معیّن کرده درهم میکوبد، و کارِ خود را عاقبت به جائی میرساند که حتی ضوابط و حدودِ فطرتِ خود را از دست میدهد، در صورتیکه حیوان همیشه از آن بهرهمند است!؟» [جاهلیتِ قرنِ بیستم/ محمّد قطب/ صفحۀ 395]
براستی که همین دو بیتِ خیّام برای تباهی بشریت و انحطاطِ اخلاقیاش کافیست؛ باده و مستی، سپس ماهرخ و سکس! پس از آن نیز بُریدن از دین و گسستنِ ایمان. شگفتا از انصاف و مروّت و غیرتِ کسانی که این اشعارِ ویرانگر را میستایند!
جناب شاهو،
جنگ و کشتار و جنایت و تجاوز و بی عدالتی و دزدی که در طول تاریخ تا به امروز با نام دین و ایمان بر مردم روا شده و می شود در قیاس با نتایج چند فقره بیماری و سر درد و پوسیدگی دندان که ذکر کردید شرم آور است. شگفتا از انصاف و مروّت و غیرتِ کسانی که این واقعیات را نادیده میگیرند!
اگر ماهرخی در کنار است او را برانید وگر ساغری در دست دارید بشکنید. در آن دنیا همه چیز مهیاست ، از حوری و غلمان و شراب و ،،،،
یعنی بمیرید تا خوشی ها را دریابید. برای چه زنده اید ؟
دین دار باشید تا نجات یابید .
خوشی های این دنیا را به امید هپروت کنار بگذارید .
میفرماید : خوشی های دنیا را به امید واهی کنار نگزارید.
کاربر #حمید_رضا4
اگر بخواهیم پروندهی تاریخ را باز کنیم، باید قاضی منصفی باشیم تا از هواخواهیهای جاهلانه و اغراضِ شهوانی و امیالِ نفسانی بدور باشیم.
همانطور که واقف هستیم، پروندهی تاریخِ کُشتارِ آتئیسم (Atheism) و کمونیسم (Communism) با رهبری لنین، استالین، مائو تسه، هیتلر، پل پت، تیتو، پاوِلیک و... بسیار تیره و تار است تا جائی که بیش از 100 میلیون نفر فتل عام کردهاند و جنگهای جهانیای که بوقوع پیوسته، هیچ انگیزه و محرّکی دینی پُشتِ آن نبوده است. آیا این جنگها و ژنوسایدها را نیز محکوم میکنید؟
گرچه مبحث را خلط با چیزِ دیگری نمودید و از پرداختن به ابیاتِ فوق بیمناک هستید و این منصفانه نیست. لیکن صرفنظر از دین و عقیده و هر ایدئولوژی، ابیاتِ فوق نزدِ هر صاحب خردی منفور و بیمعناست و شخصِ ذکی میداند که چقدر کُشنده است.
أبو الفضل ابن الرّضا برقعی قُمی در کتابِ «حافظشکن» در موردِ اشعارِ حافظ میگوید:
«بشر طالبِ زیبایی و جمال است، در هر کجا زیبایی و جمال بیند دل به آن میسپارد، اگرچه در اشعار و گفتار باشد. به همین جهت شاعری که کلماتِ زیبا و مسجّع و مقفّی و آزایش شعری دارد، مردم را به خود متوجّه میسازد. شاعرانِ حقیقی اگر حقایقی را در زیرِ کلماتِ خود جلوه دهند، میتوانند خدمتی کنند، ولی اگر به توسّطِ کلماتِ زیبا مطالبِ بیاساس را مجسّم سازند، خیانت نمودهاند. اکثرِ شُعرا به صرفِ آرایشِ شعری و کلمات زیبا اکتفا نموده و موهومات و شهوات را جلوه دادهاند.... شاعری که قریحهی شعری دارد و میتواند الفاظِ زیبا را به رشتهی نظم درآورد، باید آنرا در مطالبی که به حالِ جامعه مفید و هم مواّد زیبا باشد... حافظ مردی بوده فاضل و دانشمند و در فنّ شعر و سجع و قافیه و زیباگویی استاد بوده، امّا این استادی را بیشتر در زینت دادنِ شهوات مصرف کرده است.» (پایان Quote)
اکثرِ این شاعران امثالِ خیّام و حافظ و وحشی بافقی و مولوی، جدای از شعرهایی که در مدحِ مسائلِ سکسی و همجنسبازی و بایسکشوال و آلتِ تناسلی و شهوات و میخوارگی و عشرتطلبی سرودهاند، همواره انسانهایی ترسو بودهاند که شاهانِ ستمکار و زورگو را در اشعارشان مدح کردهاند.
مشکلِ مردمانِ ایرانِ ما این است که از انسانهای بلندآوازه بُت میسازند و مجالِ هیچ رخنهای بر یک شخصیتِ شهیر یا مقبولِ عامه را با توجیهاتِ سُقم نمیدهند تا موردِ نقد قرار گیردند و اشتباهاتش تصحیح شود و مردمان بخاطرِ بیفکری این افراد در سقوط و انحطاط نیفتند. امّا دلیل چیست؟ چون خیّام یک شاعرِ چیرهدست در تصنیفِ شعر است، پس شراب منظور آبِ روحانی و مستی به معنای غرق شدن در عشق و مِی و عرفان بوده، ماهرخ حمل بر معشوق و خوشی نیز مجازی تعبیر میشود!
وقتی هم معنای تحت اللّفظی مراد گردد، دلیل این خواهد بود که شراب از قند و شکر و نشاسته و چربی حیوانی که بدتر نیست، و ماهرخ منظور از آزادی جنسی است، چرا باورهای موروثی کنار نمیگذارید و به خیالِ عالمِ هپروت و امیدهای واهی از خوشیهای دنیوی لذّت نمیبرید؟!
در واقع سفهاء تنها حقیقتی خودْ دلآرام میخواهند که در پناهِ آن انس گیرند تا مأوایی برای حقیقتِ کذایی خویش بیابند و در سایهسارِ آن بیارامند، چنانکه گفتهاند:
«Most people don't really want the truth, they just want constant reassurance that what they believe is the truth.»
اغلبِ مردم واقعاً حقیقت را نمیخواهند، آنها فقط اطمینانی مداوم میخواهند که آنچه بدان معتقد هستند حقیقت است!
لذا به عقل و خِرَدمان رجوع کنیم و سلاسل و قبودِ بندگی را از گردنهایمان بگسلیم بایستهتر است...
شاهو جان،
هیچ خلطی در مبحث از سوی من انجام نشد. این شما بودید که دین و ایمان را به میان آوردید. من فقط واقعیاتی را در آن مورد با دیگر مثال های خودتان به مقایسه و قضاوت گذاشتم.
در واقع این شما هستید که به آشکار، علاقه ای به گفتگو درباره ظلم و ستم های روا شده بر مردم جهان در راه دین و ایمان را ندارید، و همانطور که حدس می زدم آنها را نادیده میگیرید.
سپس با مثال های بی ربط از بی عدالتیِ دیگر افراد و گروه ها (صد البته همه شان به شدت محکوم هستند) و درجِ چند واژه انگلیسی و یکی دو رقم آمار در تلاشِ تغییرِ گفتگو هستید.
این اتهام که من از پرداختن به ابیات فوق بیمناک هستم نیز نادرست است. این ابیات شیوه زندگی من هستند و خواندن آنها برایم یاد آور اینست که زندگی قرار است شیرین باشد، هر چند هم باورانِ شما و تحمیل گرایان و زورگویان، روزگار را بر کام دیگران تلخ می کنند.
سلام و درود به اهل شعر و ادب که خوشبختانه اهل نطق کردن هم هستید
لازمه یک کلام بگم هم در جواب دوستی که خیام رو پوچ گرا گفت و هم در جواب دوستی که گفت وای بر تو خیام
دم حافظ گرم با این شعرش که بسیار چاره ساز است:
من اگر نیکم اگر بد
تو برو خود را باش
من نمیدونم چرا اینطوری است که در ایجا به همه چیز ایراد میگیرند
یکسری خیام رو بت میکنند برای خودشان و یکسری بت شکن میشوند :دی
در مورد کتاب ها هم اینطوری است.یکسری افراد تعریف میکنند و میگند که پر فروش ترین بوده و اون وقت یک گروهی میشینند و اون کتاب رو میکوبند
واقعا در این وضعیت آیا حرف خیام خیلی به درد نمیخوره؟
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
من نمیدونم چرا اینقدر میخواهید همه رو محدود کنید چرا میخواهید همه رو نجات بدید؟بابا خدا تو قرآن به پیغمبرش میگه تو وکیلشون نیستی
به زبان ساده تر
هر کسی چوب اعمال خودش رو میخوره.شما تنها وظیفه ای که داری اینه خودت خوب باشی
وقتی خودت خوب باشی.امر به معروف کردنت از روی حرف مفت زدن نیست بلکه از روی عمل کردنت هست
خدا تو قرآن میگه:
فبشر العباد الذین یستمعون القول...
میگه ای پیامبر باشرت بده بندگانی رو که
توجه کنید که خدا نفرمود مومنان یا مسلمانان یا متقین یا... گفت بندگان
بشارت بده بندگانی رو که سخن رو گوش میدهند و به بهترینش عمل میکنند
یعنی چی؟
یعنی شخص با چشم باز همه چیز رو ببینه و خودش با عقلش تصمیم بگیره و عواقب تصمیمش رو بپذیره
کاش یاد بگیریم که هر چی هستیم بای خودمون هستیم
و اینقدر در زندگی بقیه و طرز فکرش دخالت و تجسس نکنیم کهخود قران میگه
و لا تجسس..
و در پایان
نهایت ادب و احترام برای تک تک دوستانی که نظر دادن قائلم و علاوه بر ناراحتی از یکسری رفتار هایی که اون دوستان نادونسته کردند و باعث میشه جبهه بگیرند مقابلشون .خوشحالم که هم وطن هایی اینقدر فهمیده و با شعور دارم.
دوست دار شما :)))
بازم سلام
یه چیزی یادم رفته بود
اینکه دوستی که همش گیر دادی به باده و میگی مست میکنه و پدر آدم رو در میاره و اینا
منم باهات موافقم
اگه باده .باده انگور باشه شراب باشه مشروبات الکلی باشه چه میدونم عرق باشه ولی به این توجه کن که
باده ی ما باده ی انگور نیست
شهد ما در لانه ی زنبور نیست
باده ی ما شهد علم احمدیست
اولین شرط حضورت بی خودیس
بی خود از خود شو خداوندی مکن
با خداوند جهان رندی مکن
محرم ما را پریشانی مباد
مهر با محتاج پیشانی مباد
ببینید اینکه شما از باده و خوش باشی یه معنای کاملا امروزی برداشت کردید
اولا از شما بعید بود
ثانیان اشتباه است
شما باید از دید خیام به موضوع بنگرید
چون فقط اون موقع هست که عدد 6 انگلیسی از دید شما
همون عدد 9 انگلیسی از دید خیام است
چون شما رو به روی خیام ایستاده اید
و حالت بی طرفی رو حفظ نمیکنید
راستی خیلی هم خوب سفسطه میکنید
به طور کلی من حرفام رو گفتم و بیشتر از این هم حرفی ندارم :دی
خواه پند گیرید خواه کوری گزینید.
فلذا نیازی نیست جواب بدید
چون من فکر نکنم چیز بیشتری برای گفتن داشته باشم
یعنی حتی داشته باشم هم گفتنش بی فایده میشه
چون به قول قرآن چه بگم و چه نگم فایده ای نداه و شما از راه و تفکرتون بر نمیگردید :)))
یا حق
با درود فراوان
در جواب آقایی که با نام شاهو نظراتی را درج نمودند، با کمال احترام به برخی جملات و پرسشگری های پسندیدتان، باید خدمت شما عرض کنم که یا شما اشعار حافظ و مولوی و وحشی بافقی رو کامل نخوانده اید یا واقعا با سطحی نگری و کوته نگری خوانده اید که فقط به مسائل سکسی و … که مفصل نام بردید، توجه کردید. شاید در عصر حاضر به دلیل هجمه رسانه های میلی و حقیقت انکار، پژوهش های تخصصی نام آوران تاریخ، ادبیات و دیگر علوم انسانی کمرنگ شده باشد، اما پژوهش هایی که روشن بینان معاصر در دهه های گذشته انجام داده اند به خوبی گواه دوراندیشی و عمق سخنان این اساطیر هست.
درسته در این دوره به قول حکیم توس:"هنر خوار شد جادویی ارجمند/ نهان راستی آشکارا گزند." اما بی شک تاریخ آثار بزرگان رو بیهوده و بی اندیشه حفظ نکرده است. خصوصا که این اشعار در روشنگری و تضاد با دین و قداست بوده اند که تعداد موافقان این اندیشه ها بسیار ناچیز بوده در مقایسه با مخالفان.
با تشکر فراوان از سایت فوق العاده گنجور در ابتدا برای گردآوری این آثار ارزشمند و بیشتر برای فراهم کردن امکان دیالوگ بین کاربران.
پایان کار جهان نیییتی ننیست. چون نیستی با هستی معنا می شود. آره ببم جان خیام
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی!
هر لحظه به دام دگری پا بستی.
گفتا: شیخا هرآنچه گویی هستم.
آیا تو چنان گه می نمایی هستی؟!
سلام.
بحث دوستان را خواندم.
آیا برای این سوال که جهان بینی خیام صحیح است یا بینش مقابل آن، پاسخ جهان شمولی وجود دارد؟
آنچه دیده میشود این است که هر یک از این دو، باورمندان سرسخت و پرشمار خود را دارند. بهترین اظهار نظر برای من، امید آن است که پیروان عقاید مختلف بتوانند با صلح و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
از جهان بینی که بگذریم، با یک نکته در نوشته های جناب شاهو موافقم، که البته نباید نقد بر تفکر و دوبیتی زیبای خیام تلقی شود:
اینکه توان مندی هنرمند در هنر خویش لزوما اثبات کننده صحت تفکرات وی یا صلاحیت و توانایی وی در امور دیگر نیست.
خصوصا در مورد شاعران و سخن پردازان که حاصل کار آنان آراستن مفاهیم به صنایع ادبی است، باید توجه نمود که زیبایی شعر و نثر الزاما متضمن ارزش مفهوم آن نیست و مضامین ممکن است اصولا صحیح نباشند، با ارزشهای معاصر سازگار نباشند یا برای همه مخاطبان به یک سان قابل توصیه و اطلاق نباشند.
سخن پرداز، شخصی مانند ما است که می تواند تحت تاثیر هر مکتب فکری قرار بگیرد. به هر چه باور داشته باشد، همان را زیبا می کند و انتقال می دهد.
می شود پیرو تفکر او نشد، اما همچنان از هنرش لذت برد.
سپاس از گنجور که امکان حضور و بحث در چنین محافلی را فراهم آورده است.
شمایی که میگی وای بر خیام ، وای بر ..
اولا که میتونی نخونی کلا اگه خوشت نمیاد .
منظور خیام اینه که جهان یه روزی به آخرش میرسه پس خوش باش، نگفته خدایی وجود نداره و .. ؟ اصلا کسی منکر خدا هم بشه ، به خودش مربوطه والا . کفری هم باشه به گردن خودِ طرفه من و شمارو سنه نه ..
به قول شیخ بهاء الدین :
زاهد به تو تقوا و ریا ارزانی * * * من دانم و بی دینی و بی ایمانی
هاتف، ارباب معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار
از می و جام و مطرب و ساقی
از مغ و دیر و شاهد و زنار
قصد ایشان نهفته اسراری است
که به ایما کنند گاه اظهار
پی بری گر به رازشان دانی
که همین است سر آن اسرار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
👏👏👏
این رباعی خیام فوق العاده زیباست . خواندن بعضی از نظرات انسان را بسیار متعجب میکند . خیام انسان بسیار بزرگی بود که قرن ها و قرن ها از زمان خود جلوتر بود
وای بر آن کسان که شهامت دگر اندیشیدن ندارند
جناب شاهو..
در هر کاری که زیاده روی بشه، اون کار مضر خواهد بود، فرقی نمی کنه که چه کاری باشه، حتی اعمالی که ماهیاتاً مثبت هستند... (مثل خوندن کتاب: شما اگه بصورت دیوانه وار و بدون محدودیت کتاب بخونید، همون هم تأثیرات منفی روی جسم شما خواهد گذاشت...)
در مورد نوشیدن مسکرات هم همین هست، این مضراتی که شما سعی دارید تقبیه کنید، اکثراً از استفاده بی اندازه و زیاده روی ناشی میشه که خوب در زیاده در هر چیزی هم مصداق داره...
حتی زیاده روی در دین هم که شما بنظر می رسه که دچار اون باشید، باعث ضرر میشه و مثلاً دیگران رو از هر چی دینه بری می کنه...
جناب شاهو هم نیاز به مطالعه بیشتر دارد هم باید بدون تعصب داوری کند و احتمالا کنی هم از عمرش بگذرد تا کمی پخته تر شود. بدون این سه بحث بیفایده است.
کلماتی چون رسیدن به سعادت کمال و آرمانهای والا فقط کلمات هستند. سعادت را چه کسی و بر چه مبنایی تعریف کرده؟ کمال چیست؟ آیا کمال را آنطور که مذهب تعریف کرده باید پذیرفت؟ درست بودن تعاریف مذهبی بر چه مبنایی سنجیده میشن؟ آیا ما باید حرف فردی را بپذیریم که می گوید از طرف آفریدگار است به صرف وعده ی جهنم در صورت نپذیرفتن ادعای ایشان.
به نظر من زندگی و کمال و سعادت هر فردی با دیگری کاملا متفاوت است. دلیل واضح آن تفاوت استعدادها و سلایق و علاقه هاست. حق زندگی بزرگترین حق هر کس می باشد که به هیچ عنوان نباید گرفته شود که البته ادیان براحتی آب خوردن آن را سلب می کنند. در ضمن انسانهای غیر مذهبی کمترین انگیزه را برای کشتن دیگران دارند و انسانهای مذهبی بیشترین.
زندگی انسان که نوعی حیوان با مغز پیشرفته است از نظر من خوردن تفریح و لذت جنسی است. همه ی این مکاتب و .. غیره هم برای تفریح و آرامش و لذت خلق شده اند. برای برخی دعا از صد پک الکل ارامش بیشتری می اورد و این معنیش معنویات نیست بلکه نشاندهنده ی این است که برخی معتاد به کلمات و برخی معتاد به مواد دیگر برای رفتن به خلسه هستند.
من منظور کلی شعر رو متوجه شدم ولی هر چی فک میکنم نمیفهمم معنی مصرع اخر چیه میشه لطفا یک نفر مفعوم مصرع اخر رو بگه بهم ممنون میشم
تا هشیارم طرب ز من پنهان است
چون مست شوم در خردم نقصان است
حالیست میان مستی و هشیاری
من بنده ی آن ، که زندگانی آن است
گرامی محسن
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
درین ماناست:
گمان کن که مرده ای و دیگر درین دنیا زندگی نمی کنی
ولی حالا که زنده ای خوش باش و با شادی زندگی کن
دوست جان، مهناز گرامی،
نوایی که درین خرگاه پییچیده است به گوش جان شنیده ام ازیرا هماره در اکنون می زیم اما، چون دیگر دوست شما پلو را خالی می خورم که دریغم می اید عطر دلاویز پلو را با پیاز داغ بیامیزم و قد رعنای او را درآب خورش غرق کنم
خورش را به عنوان دسر نوش جان میکنم.!
گرامی 8
نوش جان ، ولی
هُشدار خورش را سَرِ سیری نخوری
کان نیست همان مزه که در هم بخوری
قبل از پلو، گر سوپ بیاید سر سفره
آنگاه چه شاهانه غذا را بخوری
یک بستنی هم آخر سر در پی اش انداز
تا صبح چه خوش خسبی و هم جُم نخوری
ناباور،
باورمندی چنینم سپارش می فرمود:
ای 8 ! اگر گرسنه هستی،خوش باش
بی لاله رخی اگر نشستی ،خوش باش
فردا همه حوری و عسل خواهد بود
فعلا!! به همین که زنده هستی خوش باش.
والعاقبت للمتقین
بیا بیا ببین که هشت و ناباور چه ها کردند
خورش و طعام همسان ساقی و مِی کردند
یکی خورش را بسان دسر در گلو بردی
دیگرآنکه سوپ را تجویز مماشات کردند
دریغ و درد که خیاران اندر ماست را
در کنار مَویز و گُوزش به یکبار رها کردند
نه بیان کوک و فانتا و سالاد بودستی
ای بسا که همه را یکسان تراز می کردند
باری، چون خامه اندر یخ در میان آمد
کیک و پلمبیر را چه ناجوانانه فنا کردند
گُوز -> گردو
گرامی 8
بی لاله رخی چگونه خوش باشی تو
با گرسنگی رفته به غَش باشی تو
فردا هپروت است، چه باور داری؟
تا کی به امیدِ حوروَش باشی تو؟
گرامی بابک چندم
پاسخ شما در قرنطینه شد
گرامی بابک
،،
بابک، تو برین نمط چه محشر کردی
از ماست و خیار و گوز، گوهر کردی
نه خامه به یخچال و نه یخ بود مرا
با این همه حال خود مُعطّر کردی
گوز = گردو
بابک جان،
من و شما همان به که گرد شعر نگردیم، تورا همان نثر پیچیده و مرا همان شکسته بسته بس است.
دکی،
تازه داشتم گرم می شدم...
@ ناباور جان
پوزش که آخرین سروده ات را ندیده بودم، به گمانم که به تازگی ظهور کرده....
باری
افسوس که هشت مرا از سرودن منع کرده
انشاء و نثر مرا چو پیچِ پیچان کَژکَژ کرده
گرم مجال از دقیقَه پنج و شَش بیش بودی
آن سرودمی که حال و نثرش خَشخَش کرده
آوردَمَشی یکی روایت از اوزان در پارسی
که ناتِل صد و بیست بیش در حکایت کرده
از سین تا میمش گفتمی از الف تا نون
زیر و زبرش هم آنچنان که قانون مقرر کرده
بس حکایتهای شیرینش خواندمی زبانم لال
نه آنسان که شاعر بیانِ خر و خاتون کرده
ای آه و صد افسوس که هشت مرا منع کرده
ذوق قلم و زبان نشکفته او جمله را قطع کرده...
خشخش :خوش خوش
ناتل: دکتر خانلری
بابک جان، چندم جان،
تنها سپارشت کردم به دوری از شعر، تو نیز چون من که سپارش ناباور را ندیده گرفته به کار لاله رخان سرگرم کرده ام
در شعر بیاویز و دربند فاعلاتن..... مباش
ببخشایید، سفارش باورمند،
که میگفت بی لاله رخی اگر نشستی خوش باش
و........
8 جانِ جان،
تو را به سر جدت پند و سپارشات را بی خیال شو...
با لاله رخان هم در این روزگاران رعایت فاصله دو متری فراموش نشود, مباد که زرت یکی یا دیگری قمصور شود...
در آخر هم
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود...
بابک،
ز هر چه هست گزیر است و ناگزیر از دوست
تندرست و شادکام بوی
گرامی هشت اگر نثرت شکسته ست
اگر گویی که پیچیده ست و بسته ست
مرا همچون عسل در عمق جان ست
دلم با خواندن نثر تو مست ست
در جمع شما سعادتی هست مرا
در محضرتان ارادتی هست مرا
امید که روز دگری باشد زود
گویم که چه خوش رفاقتی هست مرا
گرامی بابک
ندانستم سرودی بود یا شعر
برای همچو من گفتی وَ یا غیر
گرت از خانلری یادی نمودی
نکردم در تماشاگاه تو سِیر
کمی پیچیده بود و سخت و مقلوب
سواد من کم است و نیتّ ت خیر
درین وادی پُر مهر ادیبان
مرا نَه مسجد ست جا و نَه بَر دِیر
به قول یارمان هشت گرامی
تو ساده تر بگو تا من کنم طِیر
ناباور گرامی دوست نادیده
سپاس می گزارم و مایه سرفرازیست اگر پراکنده نگاری هایم بر دل مشکل پسندتان نشسته است می نشیند.
دلتان شاد ، سرتان سبز و روزگار بکام باد
بیش باد ،کم مباد
ای گربه اگر درازدستی، خوش باش
دیزی به بغل اگر نشستی، خوش باش
افسوس، فسانه ماند از شرم و حیا
بیشرم و حیا چنین که هستی، خوش باش..
ن.ت
گرامی 8
نام تو مرا می برد آن بالا ها
هشتم فلک و غرقه در آن رویاها
نثر تو ولی گوش به فرمان تو شد
اینجاست که خوش می شکَنَد یلداها
گرامی ..
از گربه و آن شرم و حیایش گفتی
دیزیِ پُر از مُخلفات ش کفتی
ذاتش به دراز دستی آغشتی گر
از خوشگلی و چهره ی ماهش گفتی؟
ن ت .. گرامی
گفته بودم پس ازین شعر نخواهم گفتن،
چه توان کرد؟؟
" که سعی من ودل باطل بود"
باری،
آن گربه چو من رهرو زاری بودست
دیزی به بغل، در پی کاری بودست
زنهار! برو گمان باطل مبرید
کو در طلب طرفه نگاری بودست!
والعاقبت للعاشقین یا عاشقون
نه خیر،
بی حیا گربه که مامور انگلیسی بودستی
نشسته بر منبر پی کاسه لیسی بودستی
ز هول دیزی آنچنان مست و ملنگ کَش
ندیدی جای پیاز و ترشی خالی بودستی
در ضمن ما هم پند و اسپند را به روی خود نمی آوریم....
آری
،
گربه ی کاسه لیس مأمور است
انگلیسی ست لیک معذور است
گر چه بر منبر است وخوش الحان
لیک مست است و بی حیا ، کور است
جای خالیِ ترشی و اونیون
درِ دیزی و زرت قمصور است
،
اونیون = پیاز , onion
گربه ی کاسه لیس مأمور است
انگلیسی ست لیک معذور است
گر چه بر منبر است وخوش الحان
لیک مست است و بی حیا ، کور است
جای خالیِ ترشی و انبه
گوشت کوب آمده که ناجور است
معنی این شعر دقیقا مصداق مدی تیشن میباشد . مدی تیشنی که امروز جهانیان برای آرامش و شاد بودن از آن استفاده میکنند . خیام 800 سال پیش اون رو در این دو بیتی به وضوح بیان کرده است ..
تعریف مدی تیشن : مدی تیشن همان بودن است . تنها دلیل شاد بود ما . بودن ماست . این یعنی مدی تیشن .
فرض کنیم که طناب حلقه دار به دور گردن ما آویخته شده و قبل از اویزان شده به ما پیشنهاد میدهند که با قبول شرایط طناب را باز خواهیم کرد . فورا قبول میکنیم . شرایط: هفته ای یک بار نان خشک میخوری فورا قبول میکنیم . ماباقی عمرت در سلول انفرادی هستی . فورا قبول میکنیم . هر روز چندین بار کتک میخوری باز فورا قبول میکنیم و فقط میگوئیم قبول است و فقط طناب رو باز بکنید .
پس بودن اینقدر با ارزشه . خیام این استاد و اسطوره تکرار نشدنی هم در این دو بیتی میفرماید . تو که بجای نان خشک از باده مستی . و بجای سلول انفرادی کنار ماهرخ ( معشوقه . خانواده . فرزند . دوست . همسر . و.....) هستی پس خوش باش مگر دیوانه و مریض ( خود آزار)هستی
که غمیگین و افسره هستی .چون عاقبت جهان نیستی است . انگار که نیستی ( طناب دار دور گردنت است) الان که هستی ( زنده ای و آزاد هستی ) خوش باش . پس بهترین دلیل شاد بودن ما . بودن ماست و هیچ دلیل و علتی هم نمیخواد
99/99999 درصد فضای بین اتم ها خالی است یعنی هیچ چیزی به واقع وجود ندارد
خیام اگر زباده مستی خوش باش
گر با صنمی دمی نشستی خوش باش
پایان همه چیز جهان نیستی است
پندار که نیستی چو هستی خوش باش
بسیار عالی بیان شده. واقعاً طبع شعری بسیار بالایی در این رباعی بکار گرفته شده.
واقعا بعضی از نظرات عجیبه. بعضی عزیزان میفرمایند خیام دنبال عیاشی بوده. واقع سطح تفکرات چقدر پایین هست. زمانی که مردم دست چپ و راست خودشون رو تشخیص نمیدادند خیام علوم مختلف رو در مرزهای دانش اون موقع بدست آورده بوده.
تمام حرف شاعر توی رباعی در مصرع آخر شعر هست و در این جا نه تنها این ویژگی به زیبایی دیده شده ، گویا چکیده همه سروده های خیام و دکترین فلسفی این فیلسوف اعجوبه به خوبی بیان شده است
خیام (ره)این فیلسوف و عارف بزرگِ وحدت وجودی اگر از نیستی میگوید نباید با نیستی فیلسوفان گریان اشتباه گرفته شود،مثل نیچه،کامو مخصوصا کافکا.مثال میزنم.نه به طور کامل،خیام قابل قیاث نیست،و مع الفارغ است.پس خیام نه اینکه بگوید حال ک امده ایم ای کاش بر نمیگشتیم و تا ابد با بازیچه های دنیوی خوش بودیم.خیام فراتر از بیان است.و نباید با مشروب و بغل کردن فرد ی مرتبه ان پایین بیایید.
آقای شاهو، به عنوان یک فرد بی طرف ترجیح می دم نظرات خیام رو قبول کنم که دانشمند و ریاضی دان بود، تا نظرات شما رو. حداقل اون خودش تحقیق و تفحصی کرده بود و به نتیجه ای رسیده بود، نه ک هرچی دیگران گفتن تکرار کنه...
درود عزیزان ضمن زیبایی شعربایدتشکر ویژه از شما داشته باشم بخاطر زحمتها و باعث میشوید اطلاعات مابیشتر شود
گویا بعضی از دوستان گرفتار عالم ظاهر شده و از عالم معنی بکلی منکر هستند. در صورتیکه اکثر ادمها لذت هارو در مادیات مثل خور و خوراک و شراب و شاهد و...میدانند پس کاملا طبیعی است که بزرگان با اینها مثال بزنند. خیلی عجیب است هنوز هستند کسانی که فکر میکنند امثال خیام یک دائم الخمر لاابالی که چند رباعی هم در باب لاابالیگری و عیش و عشرت و... سروده است. کافیست به زندگی اینان نظری کوتاه بیاندانزد تا این نظریه بکلی مسخره شود چون اینها چندین کتاب علمی نوشته اند که تا همین اواخر دروس دانشگاهی غرب بوده و اثارشان گویی از دایره زمان خارج است! چگونه ادمی که همیشه دربدر زن بارگی و شراب خوارگی بوده وقت کرده این آثار را بنویسد؟ و هزار سوال دیگر که خودتان مطرح کنید چراکه کسیکه راه به عالم معنی نبرده شامه اش بسته شده و هیچ سوال و جوابی اثر ندارد.
می نوش که عمر جاودانی اینست....خود حاصلت از دور جوانی اینست
نباید از یک رباعی به ظاهر قضاوت کلی کرد و حکم صادر نمود. باید کلییه اثار خیام را مطالعه کنیم انگاه شبهات درجات بالاتری پیدا میکنند و از ظواهر امر خلاص میشیم.
دوستان که میگویندمنظور خیام ( و دیگر بزرگان مثل حافظ)از این می اب انگور است. لطفا به بنده هم معرفی کنند که این کدام مشروب است که عمر جاودانی میدهد؟ خیام از کدام می خورده که بعد از 900 سال ما و شما را این چنین درگیر کرده و خود بوسیله اثار و کارهایش جاودان شده. اگر اب انگور این چنین خاصیتی داشت که الان همه لاابلیان داعم المست، فاضل و ادیب و دانشمند شده بودن ولی گویا کسانی که سی چهل سال ازین شراب خوردن همه از زردی و سیروزکبد و هزار مرض دیگر مردن. پس کدام شراب است که خوشدلی میاورد؟
خوانش و دکلمه رباعیات خیام با صدای بسیار زیبای کیکاووس یاکیده در ویدئوی یوتیوب زیر:
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه .
این دوتا رباعی تقریبا یه معنی دارن
انگار که نیستی ...
چوهستی خوش باش
یعنی تا درغفلت به سر ببری به برزگی وجود خودت و یکی بودنت با خالقت آگاه نباشی خودتو سرکوفت میزنی که من به چه دردی میخورم ؟یا اصلا کاش به دنیا نمی آمدم!!!! ولی وقتی آگاه شدی که کیستی شادی هایت شروع میشوند و فهم این نکته که جهان هستی تاثیر پذیر از وجود توست همیشه شادهستی و در هر جمعی قرار بگیری انرژی تو، اون جمع رو هم شاد میکنه پس چو هستی خوش باش که امواج این خوشی که از تو ساطع میشه سرایت کننده است.
متن بیت اول بدینصورت هم صحیح می باشد
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
سلام بر همراهان همیشگی
«شاکر»اگر که پاک دستی، مردی
چشم بر همه غیر حق بستی، مردی
با قدرت و مکنت ار ز مردی روزی
نشکستی و خویشتن شکستی، مردی
تشکر از همه همراهان
«شاکر»اگر همیشه مستی،زشت است
پیمان سر پیمانه شکستی،زشت است
عمری نمک از سفره یزدان خوردی!
یک دفعه نمکدان بشکستی،زشت است
سپاس از دوستان عزیز
یه دونه نظر درست و حسابی ندیدم نوشته شده باشه
با عرض ادب و احترام خدمت دوستان ادیب و فرهیخته و سایت بسیار عالی گنجور
دیدگاه های خیام و حافظ پُست مدرنی هستند و خودشان هم نوابغی بوده اند که در آن روزگار ماقبل مدرنیته پست مدرن زندگی میکرده اند خوب است اگر ما هم بتوانیم به مدد عشق و کار مُوَلِد زندگی را اینطور سپری کنیم و البته به دیگران هم کمک کنیم که در آن صورت ما نیز چون حافظ خواهیم گفت:
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست چرا چون:دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
عشق و کار مولد از هم جدا نیستند دوستان رجوع کنید به دو کتاب به قلم روانشناس پست مدرن معاصر اریک فروم:کتاب هنر عشق ورزیدن و کتاب گریز از آزادی
ارادتمند شما: دکتر پیمان گلبیدی
در روزگار ماقبل مدرنیته پست مدرن زندگی میگرده اند؟؟؟!
دوست عزیز چگونه کسی ممکن است در ما قبل مدرنیته پست مدرن زندگی کند؟؟؟!
مثل اینکه بگویید فلانی در روزگار درشکه و قبل از اختراع اتومبیل با مرسدس بنز طی طریق میکرد
حافظ، خیام، مولانا،سعدی،عطار،من و شما همه فرزندان زمان و زمانه خود هستیم. هیچکس از زمان و زمانه خویش فراتر نیست.اگر خیام الان میزیست این اشعار را میسرود ؟؟؟!! یا حافظ؟
هنر ایشان در بیان آنها بوده است و الا نه حرف جدیدی دارند و نه فلسفه خاصی
واقعا حرف خیام چیست؟
خوش باشی و عدم انگاری و بهشت و جهنم و چه و چه .. اینها که قدمتی دارد به اندازه تاریخ بشر.
مگر اپیکور قبل از خیام اینها را مطرح نکرده بود؟؟ حافظ هم همینطور..
حافظ آن چه را پیشینیان گفته اند به شکل و طور بهتر و زیباتر بیان کرده است.
حافظ نماینده تمام عیار ایجاز و اختصار در شعر است و دقیقا همانجا ایستاده که باید باشد نه جلوتر و نه عقب تر
با درود فراوان بر دوستان عزیز
چقدر لذت میبرم از این شعر خیام، چند روز پیش در بوشهر عروسی دعوت بودیم و خیام خوانی بوشهری اجرا شد توسط خواننده اشکان پناهی بی نهایت خوشم آمد، میتوانید شما هم گوش کنید. لینک دانلودش در خدمت شما بزرگواران.
جویای گرامی سلام
بسیار عالی بود واقعا لذت بردم متشکرم شاد باشی عزیز
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
خیّام تصریح میکند که "عاقبت کار جهان نیستی است." ایشان به آشکاری، زندگی پس از مرگ و جهانِ دیگر را انکار کرده است. نتیجهی منطقی این سخن انکار دین(اسلام) و خدا نیز هست. چه اینکه اگر کسی به خدا باور داشته باشد، به معاد نیز باور دارد. خیّام بزرگترین شاعرِ آتئیست(بیخدا) ایرانی است. ایشان فخرِ ایرانیان در سرتاسر جهان است و بزرگان اندیشه، چون کریستوفِر هیچِنز(Christopher Hitchens) به ایشان علاقهی بسیار داشتند.
اوست جاویدان تا ابد
حضرت رحمان فرمود؛
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام
همه چیز این دنیا نابود می شود
و تنها چهره باکرامت و مجلل پروردگار می ماند
بفرموده پیشوای پارسایان؛
دنیا می فریبد و زیان می زند و می گذرد.
انگار دنیا چیزی جز توهم نیست و نبود و نخواهد بود...
یا ایها الانسان
ما غرک بربک الکریم
واژه غرور همان توهم وفریبکاری است
یعنی از آدم! متوهم نباش
گول نخور
وخیام دارد از حالی می گوید که انسان آن را درگرو آینده نادیده اش مخدوش و ناقص می کند.