گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۱۴

مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس
با کله همی‌گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرس‌ها و کجا ناله کوس‌‌؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
در پیش نهاده کله کیکاووس
هوش مصنوعی: پرنده‌ای را دیدم که بر بالای تپه‌ای در طوس نشسته بود و در جلو او، سر کیکاووس (شاه اسطوره‌ای) قرار داشت.
با کله همی‌گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرس‌ها و کجا ناله کوس‌‌؟
هوش مصنوعی: شخصی در حال گفتگوست و به یاد گذشته‌ها افسوس می‌خورد و می‌پرسد صدای جرس‌ها کجاست و صدای کوس‌ها چرا به گوش نمی‌رسد؟

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ به خوانش علی قلندری

حاشیه ها

1388/02/02 18:05

نظیر همین رباعی را به شهید بلخی نسبت داده‏اند با این روایت:
دوشم گذر افتاد به ویرانه‏ی طوس
دیدم جغدی نشسته جای طاووس
گفتم: «چه خبر داری از این ویرانه؟»
گفتا: «خبر این است که: افسوس! افسوس!»

1392/03/31 20:05
امین کیخا

ناله کوس در واقع بهنگام حرکت و ناورد کارون شاهی نواخته می شده است

1392/03/31 20:05
امین کیخا

کاروان شاهی

1395/04/16 22:07
روفیا

آن دوستی که از امپرسیونیسم یا شاید سورریالیسم اشعار مولانا به وجد آمده بودند،
نامشان در یادم نیست،
نظرشان درباره این رباعی چیست؟؟
واقعا چیزی مانند فیلم ارباب حلقه ها یا هری پاتر در ذهنم متبلور می شود.
مرغی که بر فراز قلعه کله کیکاووس را پیش رو نهاده با وی سخن می گوید آن هم چه حکیمانه!

1396/12/15 08:03
محمد مصطفایی

کو بانگ جرس ها و چه شد ناله کوس

1399/06/07 17:09

افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد
 
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
 
افسوس که بیفایده فرسوده شدیم،
وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم؛
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم،
نابوده به کامِ خویش، نابوده شدیم!

1402/02/16 12:05
حبیب شاکر

سلام بر همسفران جان 

ما را دو قفس از تن و دنیا باشد 

آزادی از آن بسان رؤیا باشد 

مرغی به قفس کجا ز شادی خواند؟ 

آواز دهل ز دوز زیبا باشد 

سپاس بیکران