رباعی شمارهٔ ۱۱۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش محمد علی قدمیاری
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش علی قلندری
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
باز آمده ای کو که به ماگوید راز
هان بر سر این دوراهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
از جمله رفتگان این راه دراز
کو باز آمده ائی که به ما گووید راز
هان بر سر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آئی باز
آنچه شما در سایت نوشتید خیلی متفاوت است. بهتر است که درست ترین وصحیح ترین انتخاب شود. در غیر اینصورت در سایر اشعار نیز دچار اشتباه میشویم
دوست گرامی چیزی نگذاری که نمی ایی باز درسته
---
پاسخ: متن مطابق تصحیح فروغی-غنی است.
به نظر من هم نوشته فرمز آبی درست است.
دوستان گرامی لفظ ( چیزی ) فارسی عامیانه امروزی است و خیام در هیچ کدام از اشعار خویش از کلمه چیزی استفاده نکرده
آخر مصرع دوم نیز راز میباشد استفاده کلمه (باز) در دو بیت شعر در خور شاعر قهاری مانند خیام نیست
متن درست شعر این است :
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید راز
پس بر سر این دوراهه آز و نیاز
با هیچ نمانی که نمی آیی باز
حالا چی درسته من که نفهمیدم
با عرض درود خدمت تمامی دوستان.این صحیح تره
از جمله رفتگان این راه دراز
بازآمده ای کو که خبر پرسم باز؟
زنهار دراین دوراهی آزونیاز
تا هیچ نمائی که نمی آیی باز
من این شعر را اینگونه خوانده بودم و بنظرم وزین ترین و با معناترین و شیواترین حالت این شعر باشد :
ازجملۀ رفتگان این راه دراز
بازآمده ای کو که بما گوید راز
هرکس سخنی از سر سوداگفته ست
زان روی که هست کس نمی داند باز
طبق نسخه چاپی که بنده در اختیار دارم به این صورت هست:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا به ما گوید راز
تا بر سر این دوراهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز
مصرع دوم کلمه آخر "راز" صحیح است
تا هیچ نگذاری که نمی آیی باز
اشاره به تکرار ناپذیر بودن خلقت ...
جناب هادی رسولی فر، آنگونه که میفرمایید نیست. "چیز" و "چیزی" از واژه های پارسی میانه اند، و چیز به معنی امر یا مال میباشد. این ترکیبها در متنهای پهلوی زیاد به کار رفته است" چیز گیتی" به معنی مال دنیا یا امور دنیوی. یا "چیز مینو" به معنی امور اخروی یا مال آخرت (کرفه = ثواب، گناگ = گناه)
خیام در "هان بر سر این دو راه آر و نیاز، چیزی نگذاری که نمی آیی باز" میگوید در در این زندگی که پر از آز و نیاز، مال و ثروتی (چه دنیوی و چه أخروی) بر جای نگذار که بازگشتی نیست :)
این هم از شگفتی های زمانه است که مجبوریم واژه هاای فارسی را به عربی ترجمه کنیم تا "مفهوم" واقع گردند!
پاینده باشید و علاقمند
فرهاد تقی بخش
دوست عزیز شما درست میگید، اما خیام و شاعران هم قرن ایشان هیچ کدام از کلمه چیز در اشعارشان استفاده نکردند
از جمله ی رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید راز
هان بر سر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
تحریف در آثار خیام بسیار شایع شده است. خصوصا در چند دهه اخیر. چنان تحریف می کنند که نه تنها در مقصود و منظور شاعر اختلال ایجاد می شود، بلکه شعری حدید بر خلاف مضمون شعر اصلی می سازند و در عین جسارت به خیام نسبت می دهند.
واقعا جای تاسف دارد.
اصل رباعی:
از جمله ی رفتگان این راه دراز
بازآمده ای کو که به ما گوید راز
هان بر سر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
دوست عزیز (فرهاد گرامی ) من منکر نبودن کلمه چیز در زبان فارسی نشدم
لفظ چیز در هیچ کدام از اشعار خیام نیست .
چیز بسیار عامیانه است در اشعار خیام حتی در این دو بیتی قابل استفاده نیست
اگر توجه کنید شعر تصحیح شده
و سایت گنجور هم به این نکته پی برده
با تشکر از گنجور
معنی چی میشه/؟
باز آمده ای کو که به ماگوید راز
هان بر سر این دوراهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
در پاسخ علی جان که نوشته اند معنی چی میشه ؟ عرض می کنم اگر از روی نسخه بنده شعر را بخوانید : از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که بما گوید راز
هرکس سخنی از سر سودا گفته است
زان روی که هست کس نمی داند باز
یعنی از کسانی که این راه دراز (مرگ ) را رفته اند ، باز آمده ای کجا هست که به ما راز آن را راز آن سفر را بگوید ؟ بالاخره رفتگان یک راه حتماً باید به سفری رفته باشند دیگر . بعد میگه هرکس برای خودش از سر سودای دل یعنی از خیالات و خواسته های دل خودش چیزی گفته اما زان روی که هست یعنی از فرگان ( اصل ) آن چیزی که هست ، کس نمی داند باز .
واژه چیز ، انگونه که برخی می پندارند عامیانه نیست
حکیم توس در آفرینش گیتی می فرماید:
که ایزد ز ناچیز، چیز آفرید
وزآن، تا توانایی آمد پدید
( قابل توجه آنان که حکایت ماده و انرژی را نو و از کشفیات غربیان همه چیز دان میدانند)
حکیم نیشابوراز پس سده ها هشدار میدهد؛ بر دوراهه آز و نیاز
چیزی ننهیم که بازگشتی در کار نیست
و چیز به مانای مال و خواسته است
خواهش میکنم این بیت زیبا رو تصحیح بفرمایید...
چطور میشه چنین شاهکاری را به این شکل ناجور دراورد؟!
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید راز
هان بر سر این دوراهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
استاد محمد علی طاهری بسیار زیبا و متفاوت این شعر رو تفسیر فرموده اند.ایشون میگند منظور این بوده ؛ از آنجایی که کسی بازنگشته و معلوم نیست اونجا چه چیزی لازم بشه پس بهتره چیزی رو اینجا جا نگذاری. هرچی به نظرت میرسه اونجا لازم بشه با خودت بردار. و منظور همون کارهای خوب و ادراکات عرفانیه
جل الخالق ! از تفسیر استاد یاد شده
شیره را خورد و گفت شیرین است.
دوستان عزیز شکل صحیح رباعی هرچی که بوده مهم نیست ... بنظرم مهم همون نکته ای است که همتون در موردش توافق دارید ..."نمی ایی باز" ...این بیت در پاسخ به افرادی است که به بازگشت به دنیا در غالب انسان و یا حیوانات دیگر اعتقاد دارند جهت انجام کارهای خیر و جبران حیات اول خود...جناب خیام (ره)ضمن انکار احتمال بازگشت به دنیا پس از مرگ معتقد هستند که اینجا "محل آز و نیاز است" یعنی اینکه اگر به فرض اینکه به ما اجازه بازگشت هم بدهند (که نمی دهند) باز بخاطر ماهیت این "دوراهه" (دو راه خیر و شر یا خوبی و بدی) ما همان رفتاری را خواهیم داشت که یک بار آمده ایم و داشته ایم... لذا به امید بازگشت نباشید و اگر قرار است اصلاح شوید و یا خود را نجات دهید الان تا فرصت دارید...بسم الله... والا ...بله فریب ابلیس را نخوریم که "بله حالا بر می گردیم و جبران میکنیم و آخرش میریم بهشت"...از این خبرا نیست.
سلام
از تارنمای گنجور بسی بدور است که در رباعی آقای خیام دست سو ببرد،
شکل درست رباعی
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که بما گوید راز
هان بر سر این دو راهی از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
سلام
«تا هیچ نمانی» به دید من و با توجه به پیشینه ی شعر، به معنی. «درگیر و منتظر چیز واهی نشدن» هست. و گمان میکنم بیشتر از باقی تفاسیر با اندیشه ی خیام سازگار باشد.
با درود
بنده نه خود را صاحب نظر می دانم ونه اطلاع زیادی از تاریح ادبیات و دارم اما از مرور نظرات مختلف دوستان و عزیزان چنین نتیجه گیری نمودم که اولا همه بزرگواران صاحبدل و دارای طبعی لطیف هستند و نکته بعدی و مهم به نظر من این است که هر مطلب و سخنی با مفهوم زیبا و مفید و منطقی و عقلایی بیان شود فقط اهمیت و ارزش آن همان منطقی بودن و عقل گرایانه بودن آن است و زیاد نباید روی حاشیه ها بحث نمود در عین حال زیبایی ظاهری هم اهمیت دارد پس رباعی مذکور نیز که دوستان هرکس به فرا خور مطالعه خود شکل صحیح آن را به گونه ای بیان فرموده بودند چند مورد هم وزین تر و زیباتر بودند که یقینا قابل قبول تر هستند و در عین حال سند محکمی نیز در دست نداریم که کدام نسخه را صد در صد می توان به خیام بزرگ نسبت داد !!!
من که سعی میکنم بحث روی حاشیه نکنم و از مطالعه نسخه های زیبا در عین حال متفاوت لذت ببرم و صدالبته بیاموزم ودر زندگی به کار بندم
آرزوی سلامتی برای همه دوستان !!!
از جملهٔ رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید راز
پس بر سر این دوراههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی آیی باز
با عرض سلام خدمت بزرگواران در دوران نوجوانی سطر دوم این شعر را به این شکل خوانده بودیم: " یک رفته نیامد که به ما گوید راز"
با عرض سلام خدمت بزرگواران در دوران نوجوانی سطر دوم این شعر را به این صورت خوانده بودیم: " یک رفته نیامد که به ما گوید راز"
ریخت صحیح این رباعی در تحقیقات آقای میرافضلی که براساس منابع تازه مکشوف و کهن است این گونه میباشد:
از جملهی رفتگان این راه دراز
بازآمدهای کو که به ما گوید راز
پس بر سر این دوراههی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
معنای بیت اول:از میان تمام کسانی از این دنیا رفتهاند، چه کسی برگشتهاست که راز جهان پس از مرگ را بگوید؟
معنای بیت دوم:چون چنین کسی تا به حال نیامده، پس ما هم به این دنیا برنخواهیم گشت.
نکته:دوراههی آز و نیاز کنایه از این جهان است و خیام انسانها را ناچار میبیند که یا آزمند باشند و یا نیازمند.
مصراع دوم بیت اول باز را به راز تصحیح کنید
من احساس میکنم این شعر رو جناب استاد احمد شاملو درست خوانده باشند:
از جمله رفتگان این راه دراز
بازآمده ای کو که به ما گوید راز
هان!!برسر این دو راهه از روی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز
هر چی باشه استاد صاحب کتاب هستند و حتما از ما احاطه بیشتری بر ادبیات دارند.
اشتباه انسان از اونجایی شروع شد که نتونست مرز بین اینکه ادم میتونه استاد باشه و ادم میتونه اشتباه کنه رو تشخیص بده...
سلام بر دوستان عزیز
این راه درازی که درآن همسفریم
وز اول و آخرش همه بیخبریم
چون میگذرد فرصت و ما رهگذریم
زشت است چو دیوانه سر هم بپریم
سپاس از توجه همه عزیزان
سلام و عرض ادب خدمت دوستان
به نظر شما «دو راههٔ آز و نیاز» در مصراع سوم به چه اشاره دارد؟