رباعی شمارهٔ ۱۰۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش داوود ملک زاده
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش زهرا بهمنی
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش نازنین بازیان
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش علی قلندری
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
مرگ حق و خیام عزیز منظور خودش را اینتور رسونده که اونوقتی که روبه اخر کاری راحت و با فرغ بال جان بده
شاید سادهترین تفسیر بر این رباعی این باشد که در این جهان لایتناهی که دانش و درک بشر هنوز از شناخت کامل آن عاجز است، یک واقعیت مسلم است، و آن جام مرگیست که همه خواهند نوشید، و نباید که به مرگ بسان ظلم و ستمی که فقط بر من و ما روا شده نگریست و با آن به تنفر نگریست. بلکه آنرا با فروتنی پذیرا شد. شاید این گونه نگرش به زندگی و مرگ به انسانها این مجال را بدهد که زمان جاری و زندگیشان را پر بارتر و پر ثمر تر کنند و لحظهها را بارورتر سازند. تنفر از مرگ و نگاه عاجزانه به آن ، زندگی و جویبار جاری و زلال آنرا به مرداب یأس و بطالت مبدل میکند.
این رباعی اگر هیچ چیز دیگری نگوید معنای حقیقی
می نوش به خوشدلی
را باز می گوید
یک رباعی خواندم در همین زمینه
ای کاش که باورم بر آن دنیا بود
نوشیدن جام مرگ روح افزا بود
اما چه کنم که عقل درحیطه علم
گوید که هر آنچه بود این دنیا بود
سید علی عزیز
در مصراع چهارم «می نوش» فعل امر تأکیدی است یعنی به خوشدلی بنوش نه «می» به معنی شراب
پاینده باشید
در دایره سپهر ناپیدا غور
(در این جهان/آسمان که کرانه های آن مشخص نیست، راز خلقت بر همگان معلوم نیست)
جامیست که جمله را چشانند بدور
(مرگ و زندگی مانند جامی که باید به ترتیب قضا بخوریم به همه داده میشه)
نوبت چو به دور تو رسد آه مکن
(در برابر این سر نوشت مقاومت نکن)
می نوش به خوشدلی که دور است نه جور
(این جام رو بگیر و با اشتیاق بخور، زیرا باید تسلیم سرنوشتی شوی که توانایی تغییرش رو نداری، در این صورت میتوانی خوشحال باشی و این راه سعادت توست)
این معنایی است که من برداشت کردم
زنده بودن فرصتیه برای می نوشیدن؛ پس ازش استفاده کن، فرصتی که بهت داده شده جور و ستم نیست. زندگی فرصت است نه ستم (دور است نه جور)
" دُور "
در دایره یِ سپهرِ ناپیدا غُور
جامی است که جمله را چشانند به دُور
نوبت چو به دُورِ تو رسد آه مکن
می نوش به خوشدلی که دُور است نه جُور
- دایره یِ سپهر: روزگار، این جهان که همیشه در حال چرخیدن و تکرار است
- ناپیدا غُور: بی کران، بی انتها
- جُمله: همه
- می نوش: بِنوش
- دُور: نوبت
- جُور: ستم، بیداد
برداشت آزاد:
در این جهان بی کران که دانشِ بشر هنوز از شناختِ بسیاری از زوایایِ پیدا و پنهانش ناتوان است، یک چیز حتمی است و آن مرگ است که همه ما قطعا مزه آن را خواهیم چشید. نباید به مرگ همچون ستم و بیدادی که بر ما می رود با چشمِ انزجار نگریست بلکه باید آن را را پذیرفت و در مقابلش تسلیم بود. شاید این گونه نگاه به زندگی و مرگ، به ما این مجال را بدهد که زندگی مان را پر بارتر کرده و لحظهها را سرشار از شادی و سرخوشی کنیم. انزجار و ترس از مرگ، تنها باعث نابودی لحظه هایی زندگی کنونی ما شده و هرچه به پایان زندگی نزدیک شویم زندگیِ ما دردناک تر خواهد بود
در دایره یِ قسمت ما نقطه یِ تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رایِ خود در عالمِ رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره یِ مینا خونین جگرم مِی دِه
تا حل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی
دیوان حافظ » غزل 493
- دایره یِ قسمت: سرنوشت به دایره تشبیه شده است
- نقطه ی تسلیم: نقطه یِ میانِ دایره که از هر سو احاطه شده و راه گریزی ندارد
- در دایره یِ قسمت ما نقطه یِ تسلیمیم: پروردگارا، ما همچون نقطه یِ مرکزِدایره که ازهمه سواحاطه شده،دردایره یِ سرنوشتی که تو برای ما رقم زده ای قرار گرفته و راه گریزی نداریم، بنابراین راضی هستیم به رضایِ تو
- لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی: برای ما هرآنچه که تو صلاح بدانی همان سعادت و خوشبختیست، فرمانروایِ جهانِ هستی توییِ هرچه دوست داری فرمان بده
- رای: اندیشه
- عالَمِ رندی: جایی که هیچگونه ریا و تظاهری نیست و همگان بر اساس دلِ خود رفتار می کنند نه منِ ذهنی (نفس)
- فکرخود و رای خود در عالمِ رندی نیست: در عالمِ رندی و عشقبازی،منِ ذهنی هیچ جایگاهی ندارد، هرچه هست دل است و بس
- کفراست در این مذهب خودبینی و خودرایی: در مذهبِ عشاق، خودبینی،خودپرستی وخودخواهی به منزله ی کفرورزیست، چرا که در این مذهب من و مایی وجود ندارد و هرچه هست اوست و رضایتِ او است.
- دایره یِ مینا: چرخ فلک و آسمان نیلی رنگ
- ساغرِ مینایی: جام شرابی که میناکاری شده باشد.
- زین دایره یِ مینا خونین جگرم مِی ده: از ناکامی هایی که از روزگار و زمانه به من می رسد، به ستوه آمده و جگرم خون شده است
- تا حل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی: تنها راه حل آن بی خیالی، شادمانی و دوری کردن از غم و اندوه هست
آقای فضائلی زاده تفسیر جالبی بود
اما متاسفانه در این رباعی مشخص نیست این جامی را که به همه می چشانند جام شوکران است برای مرگ یا جام شراب حیات بخش است به معنای فرصت زندگی ای که به انسان می دهند اما به نظر می رسد که تفسیر به مرگ صحیح تر باشد چراکه خیام چند جا بیان می کند که زندگی حاصلی در بر ندارد ( در دست نخواهد به جز از باد بدن) و: گر آمدنم به خود بدی نامدمی و بار ها از غم و رنج زندگی نالیده پس زندگی فرصت و غنیمت نیست تا از به دنیا امدن شاد بود گاهی می گوید حالا که زنده ایم حواست به تلف نکردن عمر باشد اما اصل زنده بودن را مغتنم نمی داند
متن بیت اول رباعی شماره 48 از مجموعه رباعیات استاد دکتر الهی قمشه ای:
در دایرهٔ سپهر ناپیدا غور
می نوش به خوشدلی که دور است به دور
در دایرهٔ سپهر ناپیدا غور
جامی ست که جمله را چشانند بدور
سلام و تبریک سال نو(1402) بر همه عزیزان همراه
دنیا که بود دو روز بر خلق جهان
یکروز علیه و آن دگر بر له شان
روزی که بود با تو مشو زان سرمست
ور با تو نباشد بنما صبر بر آن
سپاس از همه
شاید یکی از پر مغز ترین رباعیات خیام همین باشه.
هم داره میگه دم رو دریاب، هم میگه زندگی جاودانه نیست، هم به گستردگی جهان و رازهای نامعلومش اشاره میکنه ، هم توصیه به کنار اومدن با مرگ و سختی های روزگار میکنه و هم به زیبایی هرچه شاعرانه تر اینکه این سختی و اجل برای همه هستش رو بیان میکنه و همین رو مایه ی پذیرش راحت تر این مسئله میدونه و جور بحسابش نمیاره. واقعا که بی نظیره این رباعی.