شماره ۲
بجز تو خاطر این بوالهوس نمی گیرد
به گوش خفته صدای جرس نمی گیرد
سوای شهد انیسی مگس نمی گیرد
دلم به غیر تو الفت به کس نمی گیرد
چو بلبلی است که جا در قفس نمی گیرد
چو عشق مغز بود عقل پوست نتوان کرد
به پند زاهد فردوس دوست نتوان کرد
به قول مدعی ار صد نکوست نتوان کرد
به حرف زشت کسان ترک دوست نتوان کرد
کسی به دل به کسی داد پس نمی گیرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بجز تو خاطر این بوالهوس نمی گیرد
به گوش خفته صدای جرس نمی گیرد
هوش مصنوعی: جز تو هیچ چیزی نمیتواند این دل بیتاب را آرام کند و در سکوت شب صدای زنگ کاروانسرا به گوش نمیرسد.
سوای شهد انیسی مگس نمی گیرد
دلم به غیر تو الفت به کس نمی گیرد
هوش مصنوعی: غیر از شیرینی حضورت، هیچ چیز دیگری نمیتواند دل من را مجذوب کند و به غیر از تو، هیچ دوستی برایم ارزش ندارد.
چو بلبلی است که جا در قفس نمی گیرد
هوش مصنوعی: مانند بلبلی است که در قفس نمیتواند زندگی کند و همیشه در جستجوی آزادی است.
چو عشق مغز بود عقل پوست نتوان کرد
به پند زاهد فردوس دوست نتوان کرد
هوش مصنوعی: عشق مانند مغز است و عقل مثل پوست؛ یعنی عمق و حقیقت عشق درونی و باطنی است، اما عقل فقط سطحی و ظاهری به مسائل نگاه میکند. نمیتوان با نصیحت و پندهای یک زاهد، به لذتهای حقیقی و احوال بهشتی عشق دست یافت.
به قول مدعی ار صد نکوست نتوان کرد
به حرف زشت کسان ترک دوست نتوان کرد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است کسی به زیبایی و خوبی سخن بگوید، اما نمیتوان به خاطر برخی کلمات زشت و نامناسب، دوستی را ترک کرد.
کسی به دل به کسی داد پس نمی گیرد
هوش مصنوعی: وقتی کسی عشق و احساسش را به دیگری هدیه میدهد، دیگر نمیتواند آن را پس بگیرد.