گنجور

شماره ۱

ای وصل تو اعظم امانی
سرمایه و عیش و کامرانی
گر بی تو به عمر جاودانی
یک لحظه زیم به شادمانی
یارب نخورم بر از جوانی
در بحر غمم فتاده مشکل
کشتی رسدم دمی به ساحل
بر باد شدیم ز آتش دل
شد آب دو چشمم خاک تن گل
افسوس تو حال ما ندانی
بی مهر رخ تو شام هجران
ریزم چو سپهر خون به دامان
صد چاک کنم ز غم گریبان
لیکن چو نمی رسد به سامان
مقصود چه سود خون فشانی؟
پیوسته چون غنچه می خورم خون
هر گوشه رود ز دیده جیحون
دامن شده ز اشک سرخ گلگون
بی قد تو لیک سرو موزون
ما را چه هوای گلستانی
گر زیسته ایم بی وصالت
غرق عرقیم از خجالت
اما به دو ابروی هلالت
این نیست حیات بی جمالت
مرگی است به نام زندگانی
بی صبر و شکیب داشت یک چند
خون دل ریش آرزومند
با هجر تو تا گرفت پیوند
ای من به خیال از تو خرسند
ببرید ز دوستان جانی
خالد ز دو دیده خون سارا
می بار نهان و آشکارا
زان ابر نهال مدعا را
شاداب همی نما خدا را
تا بار دهد همان که دانی
یارب به مجردان افلاک
یا رب به شه سریر لولاک
از غیر تو رستگان بی باک
پیش تو شفیع آورم تاک
بار دگرم بدو رسانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای وصل تو اعظم امانی
سرمایه و عیش و کامرانی
هوش مصنوعی: نشستن در کنار تو بزرگ‌ترین آرزوی من است و بهترین سرمایه و لذت من به شمار می‌رود.
گر بی تو به عمر جاودانی
یک لحظه زیم به شادمانی
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه از عمر جاودانی‌ام را بدون تو سپری کنم، ترجیح می‌دهم با شادی نباشد.
یارب نخورم بر از جوانی
هوش مصنوعی: خدایا، من از جوانی خود استفاده نمی‌کنم.
در بحر غمم فتاده مشکل
کشتی رسدم دمی به ساحل
هوش مصنوعی: در میانه‌ی غم‌هایم، به یک مشکل دچار شدم و امیدوارم به زودی به آرامش برسم.
بر باد شدیم ز آتش دل
شد آب دو چشمم خاک تن گل
هوش مصنوعی: از شدت عواطف و درد دل، ما به باد رفتیم. اشک‌های من مانند آبی شده که خاک وجودم را مرطوب کرده و به گل تبدیل کرده است.
افسوس تو حال ما ندانی
هوش مصنوعی: ای کاش از حال و روز ما خبری داشتی.
بی مهر رخ تو شام هجران
ریزم چو سپهر خون به دامان
هوش مصنوعی: بدون عشق چهره‌ات، شب جدایی را به مانند آسمان خونین بر دل می‌ریزم.
صد چاک کنم ز غم گریبان
لیکن چو نمی رسد به سامان
هوش مصنوعی: اگرچه می‌خواهم از شدت غم خودم را پاره پاره کنم، اما این کار فایده‌ای ندارد و به جایی نمی‌رسد.
مقصود چه سود خون فشانی؟
هوش مصنوعی: مقصود از این خونریزی چه فایده‌ای دارد؟
پیوسته چون غنچه می خورم خون
هر گوشه رود ز دیده جیحون
هوش مصنوعی: من همیشه مانند غنچه‌ای می‌نوشم و خون هر گوشه از رود جیحون از چشمانم می‌ریزد.
دامن شده ز اشک سرخ گلگون
بی قد تو لیک سرو موزون
هوش مصنوعی: دوشنبه از گریه گل‌های سرخ پر شده است، اما تو همچنان همچون سرو تناور و زیبا هستی.
ما را چه هوای گلستانی
هوش مصنوعی: ما را چه نیازی به هوای خوش و گلستانی است؟
گر زیسته ایم بی وصالت
غرق عرقیم از خجالت
هوش مصنوعی: اگر به دوری تو زندگی کرده‌ایم، از شدت شرم و عذاب در汗یم.
اما به دو ابروی هلالت
این نیست حیات بی جمالت
هوش مصنوعی: اما زندگی بدون زیبایی تو، به دو ابروی هلالی تو بستگی ندارد.
مرگی است به نام زندگانی
هوش مصنوعی: زندگی به نوعی مرگ را به همراه دارد.
بی صبر و شکیب داشت یک چند
خون دل ریش آرزومند
هوش مصنوعی: مدتی بی‌صبر و شکیبایی، با دل شکسته و خونی از آرزوهایم زندگی کردم.
با هجر تو تا گرفت پیوند
ای من به خیال از تو خرسند
هوش مصنوعی: من به خاطر جدایی تو، به خیال تو پیوندی برقرار کرده‌ام و از این خیال خوشحالم.
ببرید ز دوستان جانی
هوش مصنوعی: دوستانی که جان را می‌برند، از آنها فاصله بگیرید.
خالد ز دو دیده خون سارا
می بار نهان و آشکارا
هوش مصنوعی: خالد از دو چشمانش به طور پنهان و آشکار اشک می‌ریزد.
زان ابر نهال مدعا را
شاداب همی نما خدا را
هوش مصنوعی: از آن ابر، نهال آرزو را سرسبز و شاداب می‌سازد، خدا را.
تا بار دهد همان که دانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به همان چیزی که می‌شناسی بروی و عمل کنی، می‌توانی به نتیجه برسی.
یارب به مجردان افلاک
یا رب به شه سریر لولاک
هوش مصنوعی: خداوند، به بی‌نیازان و عارفان آسمانی پشت کن، و به آن که بر تخت سلطنت توست، نظر کن.
از غیر تو رستگان بی باک
پیش تو شفیع آورم تاک
هوش مصنوعی: من افرادی را که از تو دور شده‌اند و برایشان هیچ واهمه‌ای نیست، به عنوان شفیع نزد تو می‌آورم.
بار دگرم بدو رسانی
هوش مصنوعی: لطفا بار دیگر مرا به او برسانی.