قطعه شماره ۲۹
 ای مه برج شرف سروری 
 وی در درج صدف دلبری 
 مهر جان تاب سپهر کمال 
 تازه گل گلبن پیغمبری 
 چند بنفشه ز ریاض دلم 
 منتخب از گلشن و گلعنبری 
 لاف زنان آمد و در دلش 
 با خط تو داعیه همسری 
 داغ نهادیم به پیشانیش 
 یعنی غلامی و زهی داوری 
 اینکه به شرمندگی آمد برت 
 بسته به جان منطقه چاکری 
 گشته سیه روی و سر افکنده پیش 
 مانده پشیمان ز زبان آوری 
 خالد دلداده ز روی نیاز 
 ملتمس است از گنهش بگذری 
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 ای مه برج شرف سروری 
 وی در درج صدف دلبری 
هوش مصنوعی: ای ماهی که در اوج زیبایی و مقام سروری، همچون دلی که در صدفی پنهان است، زیبا و دلربا هستی.
 مهر جان تاب سپهر کمال 
 تازه گل گلبن پیغمبری 
هوش مصنوعی: عشق و محبت همچون نوری است که زندگی را روشن میکند و مانند گلهای زیبا در بهشت است که نماد پیامبری و کمال انسانی است.
 چند بنفشه ز ریاض دلم 
 منتخب از گلشن و گلعنبری 
هوش مصنوعی: چند گل بنفشه از باغ دلم برگزیدهام، از میان گلها و گیاهان خوشبو.
 لاف زنان آمد و در دلش 
 با خط تو داعیه همسری 
هوش مصنوعی: کسی با غرور و خودستایی به جمع آمد، اما در دلش آرزوی پیوند و نزدیکی با تو را داشت.
 داغ نهادیم به پیشانیش 
 یعنی غلامی و زهی داوری 
هوش مصنوعی: ما نشان سلطنت و بندگی را بر پیشانی او گذاشتیم، و به این کار خود افتخار میکنیم.
 اینکه به شرمندگی آمد برت 
 بسته به جان منطقه چاکری 
هوش مصنوعی: اینکه به خاطر شرم و خجالت به تو نزدیک شده، این ناشی از محبت و وابستگی عمیق من به توست.
 گشته سیه روی و سر افکنده پیش 
 مانده پشیمان ز زبان آوری 
هوش مصنوعی: سیاهروی و سر به پایین انداخته، کسی که از گفتن پشیمان است، در حالتی خجالتزده و ناراحت به سر میبرد.
 خالد دلداده ز روی نیاز 
 ملتمس است از گنهش بگذری 
هوش مصنوعی: خالد به خاطر نیازش از محبوبش تقاضا میکند که از خطاهای او بگذرد.

 خالد نقشبندی
خالد نقشبندی