گنجور

قطعه شماره ۲۵ (ماده تاریخ در سوگ میرعثمان)

داد از این گردون دون، فریاد ازین
نیست جز مردان حق را در کمین
بحر احسان، کوه عرفان، کان جود
فخر دوران، ناصب اعلام دین
میرعثمان آنکه رای روشنش
بود نظم ملک را حیل المتین
گشت جانش تیر قدرت را هدف
باد بر وی رحمت از جان آفرین
ماه ذی الحجه بد بیست و یکم
رخش همت کرد در یکشنبه زین
رخت بیرون برد از این دنیای دون
خیمه برافراشت در خلد برین
شد ز صهبای شهادت جرعه نوش
گشت با همنام پیشینش قرین
خاک بر فرق فقیران کرد و رفت
خاطر خوشنود عالم شد حزین
بسکه گرد غم بجنبید از جهان
کس نداند آسمان را از زمین
زاریش را شب همه شب تا سحر
دیده ها بگشاده چرخ هشتمین
از پی تاریخ سالش گفت دل
باد صد باره به مرگش آفرین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد از این گردون دون، فریاد ازین
نیست جز مردان حق را در کمین
هوش مصنوعی: از این دنیا و شرایط نادرست آن، شکایت می‌کنم. فریاد می‌زنم که تنها مردان حق هستند که در این اوضاع سخت در کمین نشسته‌اند.
بحر احسان، کوه عرفان، کان جود
فخر دوران، ناصب اعلام دین
هوش مصنوعی: دریای خوبی‌ها و بزرگواری، کوه دانش و معرفت، معدن generosity و بخشش در بین همه روزگارها، شخصیتی است که پرچم دین را بر افراشته است.
میرعثمان آنکه رای روشنش
بود نظم ملک را حیل المتین
هوش مصنوعی: میرعثمان که با عقل و خردش به روشنی می‌نگرد، جانشینی قدرتمند برای اداره کشور است.
گشت جانش تیر قدرت را هدف
باد بر وی رحمت از جان آفرین
هوش مصنوعی: روح او مانند تیری است که قدرت را هدف قرار داده و رحمت خداوند بر او نازل می‌شود.
ماه ذی الحجه بد بیست و یکم
رخش همت کرد در یکشنبه زین
هوش مصنوعی: در بیست و یکم ماه ذی الحجه، ماه به زیبایی درخشید و در روز یکشنبه، تلاش و اراده‌ام را به نمایش گذاشت.
رخت بیرون برد از این دنیای دون
خیمه برافراشت در خلد برین
هوش مصنوعی: او زندگی خود را از این دنیای ناچیز بیرون برد و در بهشت خیمه‌ای بنا کرد.
شد ز صهبای شهادت جرعه نوش
گشت با همنام پیشینش قرین
هوش مصنوعی: از شراب شهادت نوشید و با نام قبلی خود هم‌نام شد.
خاک بر فرق فقیران کرد و رفت
خاطر خوشنود عالم شد حزین
هوش مصنوعی: غبار بر سر فقیران نشاند و رفت، دل علماء شاد شد. حزین.
بسکه گرد غم بجنبید از جهان
کس نداند آسمان را از زمین
هوش مصنوعی: به خاطر شدت غم و اندوه، دیگر کسی نمی‌تواند تفاوتی بین آسمان و زمین قائل شود.
زاریش را شب همه شب تا سحر
دیده ها بگشاده چرخ هشتمین
هوش مصنوعی: در دل شب، زاری و ناله او را تا صبح می‌شنوم؛ چشمانم به دوردست‌ها دوخته شده است، گویی که آسمان هشتم را می‌نگرم.
از پی تاریخ سالش گفت دل
باد صد باره به مرگش آفرین
هوش مصنوعی: دل بادم جانماز می‌گسترد و بارها به مرگ او آفرین می‌گوید، در پی تاریخ سالش.