قطعه شماره ۲۰
از روم تا به هند گرفتیم جان به کف
بهر نثار مرقد شه بوعلی شرف
بر وی قسم به جان عزیز مبارزش
کاندر وفاش کرد جوانی خود تلف
هست این غلام را به درش حاجت عظیم
لطفی کنند و باز رهانندش از اسف
باشد در آستانش امید شفاعتی
در حضرتی که یافت ازو هند صد شرف
یمضی علی الصلاح من العمر مابقی
یاوی الی الفلاح من الذنب ماسلف
شاهی به چشم خشم به بحر اربنگرد گهی
بر روی آفتاب شمارد دو صد کلف
نسبت به اعتناش خزف بهتر از گهر
با قوت غناش گهر کمتر از خزف
در چشم اهل دیده، مسماش همچو اسم
آئینه ایست عکس نمای شه نجف
خالد خموش، هر چه تو گوئی به طرز شعر
بی دولتان مبالغه دانندش و صلف
قطعه شماره ۱۹ (هنگام عزیمت از مدینه و وداع با سرور کاینات): ای جلوهگاه ایزد دادار الوداعقطعه شماره ۲۱: ای خون فشرده در دل یاقوتت از رقم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از روم تا به هند گرفتیم جان به کف
بهر نثار مرقد شه بوعلی شرف
هوش مصنوعی: از روم تا هند، جان خود را در کف دست گرفتیم تا مرقد بزرگمرد شهید بوعلی را ادا کنیم.
بر وی قسم به جان عزیز مبارزش
کاندر وفاش کرد جوانی خود تلف
هوش مصنوعی: من به جان عزیزم قسم میخورم که او در وفاداریاش، جوانی خود را فدای مبارزه کرده است.
هست این غلام را به درش حاجت عظیم
لطفی کنند و باز رهانندش از اسف
هوش مصنوعی: این شخص به شدت نیازمند است که درب کسی به رویش باز شود و او را از بدبختی نجات دهند.
باشد در آستانش امید شفاعتی
در حضرتی که یافت ازو هند صد شرف
هوش مصنوعی: در درگاه او امید دارم که شفاعتی نصیبم شود، همان او که هند(کشور) از وجودش به شرافتهای زیادی دست یافته است.
یمضی علی الصلاح من العمر مابقی
یاوی الی الفلاح من الذنب ماسلف
هوش مصنوعی: زمان باقیمانده از عمر بر پایه اصلاح و بهبود میگذرد، و از گناهان گذشته باید به سوی فلاح و رستگاری روی بیاوریم.
شاهی به چشم خشم به بحر اربنگرد گهی
بر روی آفتاب شمارد دو صد کلف
هوش مصنوعی: شاهی با چشمان خشمگین به دریا مینگرد و گاهی از بالای خورشید، دو صد خدمتکار را به حساب میآورد.
نسبت به اعتناش خزف بهتر از گهر
با قوت غناش گهر کمتر از خزف
هوش مصنوعی: اگر توجه او را در نظر بگیریم، چیز بیارزش بهتر از گوهر با ارزش اوست. زیرا با قدرت و ثروتی که او دارد، حتی گوهر هم کم ارزشتر از چیز بیارزش به نظر میرسد.
در چشم اهل دیده، مسماش همچو اسم
آئینه ایست عکس نمای شه نجف
هوش مصنوعی: در نگاه مردم، نام او به مانند نام آینهای است که تصویر پادشاه نجف را منعکس میکند.
خالد خموش، هر چه تو گوئی به طرز شعر
بی دولتان مبالغه دانندش و صلف
هوش مصنوعی: خالد ساکت است، هر چه تو بگویی، بیخود و غیر منطقی جلوه میکند و به زعم دیگران دروغی بیش نیست.