گنجور

قطعه شماره ۲

ای داوری که خاک درت دیده را جلاست
صد جم بر آستان جلالت کمین گداست
با وجود مدرکی و عموم عوایدت
حاتم بخیل و آصف نادان و خورسهاست
از سایه تو تا به سرم پرتوی فتاد
دیوانه وش ز بال و پر رنجم از هماست
چون مدحتت به دور تسلسل کشید دل
برگشت از آن و عازم تحریر مدعاست
داعی امیدوار به انعام مردگی است
بیچاره ای که گر نبود کاف ازو رواست
از قلزم مواهب شه نیم قطره نیست
نسبت به حال داعی چو طوفان ابتداست
کس نیست در جهان بجز از شاه ملجام
عالم چو حالم ای شه عادل بدان گواست
در پیش شاه نیست به اظهار احتیاج
چون شه جم است و قلب منیرش جهان نماست
هم مس شکسته دارم و امید آنکه تو
زر سازیم به لطف که لطف تو کیمیاست
فتح و ظفر قرین و جهانت به کام باد
تا هست جان مرا به بدن کارم این دعاست
چتر سعادتت به سر و خصم زیر پای
تا سایبان چرخ فراز زمین به پاست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای داوری که خاک درت دیده را جلاست
صد جم بر آستان جلالت کمین گداست
هوش مصنوعی: ای قاضی، تو که خاک پای تو را جلا می‌دهد، صدها گدا در انتظار برکت و رحمت تو هستند.
با وجود مدرکی و عموم عوایدت
حاتم بخیل و آصف نادان و خورسهاست
هوش مصنوعی: با وجود ویژگی‌ها و مزایای ظاهری‌ات، در حقیقت شبیه به حاتم بخیل و آصف نادان هستی که در نهایت، کارکردی نادرست و ناپسند دارند.
از سایه تو تا به سرم پرتوی فتاد
دیوانه وش ز بال و پر رنجم از هماست
هوش مصنوعی: نور تو بر سرم تابید و من تحت تأثیر آن دیوانه‌وار شدم؛ از آتش رنجی که کشیدم، در حقیقت از بال و پر یک پرنده زیباست.
چون مدحتت به دور تسلسل کشید دل
برگشت از آن و عازم تحریر مدعاست
هوش مصنوعی: زمانی که ستایش تو به دور باطل و تکرار بی‌پایان رسید، دل از آن دور شد و تصمیم گرفت تا به بیان خواسته‌اش بپردازد.
داعی امیدوار به انعام مردگی است
بیچاره ای که گر نبود کاف ازو رواست
هوش مصنوعی: مدعی که به رحمت و پاداش امیدوار است، در واقع فردی ناامید و البته بیچاره است، زیرا اگر او هم وجود نداشت، گناهی بر دوش دیگران نمی‌بود.
از قلزم مواهب شه نیم قطره نیست
نسبت به حال داعی چو طوفان ابتداست
هوش مصنوعی: در مقایسه با دریاچه‌ای از نعمت‌ها، حال کسی که دعوت می‌کند به اندازهٔ یک قطره است، چرا که حال او همچون طوفانی آغازین می‌باشد.
کس نیست در جهان بجز از شاه ملجام
عالم چو حالم ای شه عادل بدان گواست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا نیست که به اندازه‌ی شاه، سرنوشت عالم را درک کند. حال من این است، ای پادشاه عادل، بدان که این حقیقت واضحی است.
در پیش شاه نیست به اظهار احتیاج
چون شه جم است و قلب منیرش جهان نماست
هوش مصنوعی: در برابر پادشاه، نیازی به نشان دادن ضعف وجود ندارد، چون او مانند شاه جم است و دل روشن و تابناک او می‌تواند دنیا را به نمایش بگذارد.
هم مس شکسته دارم و امید آنکه تو
زر سازیم به لطف که لطف تو کیمیاست
هوش مصنوعی: من هم مسی شکسته دارم و امیدوارم که تو با لطف خود آن را به طلا تبدیل کنی، چون لطف تو همانند کیمیا است که می‌تواند چیزهای بی‌ارزش را به ارزشمند تبدیل کند.
فتح و ظفر قرین و جهانت به کام باد
تا هست جان مرا به بدن کارم این دعاست
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت همیشه با هم همراه هستند و امیدوارم که جهان برای تو به خوبی پیش برود. هر زمان که جانم در این بدن باشد، آرزوی من همین است.
چتر سعادتت به سر و خصم زیر پای
تا سایبان چرخ فراز زمین به پاست
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی تو مانند چتری بر فراز سر توست و دشمنانت زیر پای تو قرار دارند، زیرا سایه آسمان بر روی زمین بر تو سایه افکنده است.