گنجور

قطعه شماره ۱۴

دوشم خرد به طعنه بگفت ای تباه کار
نیکو شدی ز فعل بد خویش شرمسار
بگداخت از خجالتم از بس که یاد کرد
نا اهلی من و نعم و لطف شهریار
تا صبح درمیان من و او نبرد بود
او سرزنش نمود مرا و من اعتذار
گفتم که اختیار به دستم نبود، گفت
در شرع چون رواست کنی نفی اختیار؟
گفتم که بیم قصد سرم بود، گفت رو
از بیم سر چکونه کند زله مردکار
گفتم که سرنوشت ازل بود، گفت هان
گر عذر این بود، نبود کس گناهکار
گفتم علاج نیست قضای خدای را
گفتا بلی، ولیک توئی جای عیب و عار
آخر به لابه گفتمش ای عقل خرده بین
تدبیر چیست؟ چون نبود را اعتذار؟
گفتا بگو مقصرم و معترف به جرم
درمانده از خجالت و مهبوت و شرمسار
دارم گناه پر خطر ولیک کرده ام
توبه از آن گناه هزاران هزار باد
هر روز بندگان خدا گر هزار جرم
ورزند، محو می شود از توبه آن هزار
شاهان به روزگار چو ظلی الهی اند
باید کنند پیروی لطف کردگار
دانم بزرگی گنه خویش را، ولی
نسبت به عفو شاه جهان نیست درشمار
داب شهنشهان همه عفو است و مغفرت
ورنه، کسی خلاص نگشتی به روزگار
پرورده عنایت خود را ز مکرمت
زین یک گناه عفو کن ای شاه نامدار
گویند چون ز آب بود پرورش پذیر
او را از آن فرو نبرد آب خوشگوار
ز مکرمت رجای افندی و میر را
نسبت به این مقصر مجرم قبول دار
تا آسمان به پرتو خورشید روشن است
تا می چکد به صحن زمین ابر نوبهار
خضرا به نور معدلتت باد مستنیر
غبرا ز ابر مکرمتت باد سبزه زار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوشم خرد به طعنه بگفت ای تباه کار
نیکو شدی ز فعل بد خویش شرمسار
هوش مصنوعی: شب گذشته خرد با کنایه به من گفت: ای کسی که به خود آسیب رسانده‌ای، از انجام کارهای ناپسندت شرمنده و خجالت‌زده شدی.
بگداخت از خجالتم از بس که یاد کرد
نا اهلی من و نعم و لطف شهریار
هوش مصنوعی: از شدت شرم و خجالت، به خاطر اینکه همواره یاد می‌کنند از ناپختگی و بی‌ادبی‌ام، به شدت دلم آتش گرفت.
تا صبح درمیان من و او نبرد بود
او سرزنش نمود مرا و من اعتذار
هوش مصنوعی: تا صبح بین من و او جدل و بحث ادامه داشت. او به من تذکر می‌داد و من عذرخواهی می‌کردم.
گفتم که اختیار به دستم نبود، گفت
در شرع چون رواست کنی نفی اختیار؟
هوش مصنوعی: گفتم که قدرت تصمیم‌گیری نداشتم، او پاسخ داد که در قوانین الهی، اگر چنین کاری مجاز باشد، چگونه می‌توانی از عدم اختیار خود صحبت کنی؟
گفتم که بیم قصد سرم بود، گفت رو
از بیم سر چکونه کند زله مردکار
هوش مصنوعی: گفتم که نگران بودم که ممکن است خطری برایم به وجود بیاید، او پاسخ داد که چگونه می‌تواند از ترس به هدفش برسد و کارش را انجام دهد.
گفتم که سرنوشت ازل بود، گفت هان
گر عذر این بود، نبود کس گناهکار
هوش مصنوعی: من گفتم که سرنوشت از قبل تعیین شده است، او پاسخ داد: اگر این گونه است، پس هیچ کس گناهکار نیست.
گفتم علاج نیست قضای خدای را
گفتا بلی، ولیک توئی جای عیب و عار
هوش مصنوعی: گفتم که نمی‌توان جلو تقدیر و سرنوشت خدا را گرفت. او جواب داد بله، اما تو خودت دلیلی بر عیب و نقص‌ات هستی.
آخر به لابه گفتمش ای عقل خرده بین
تدبیر چیست؟ چون نبود را اعتذار؟
هوش مصنوعی: در نهایت به او گفتم ای عقل با دیدگاه محدود، تدبیر چیست؟ وقتی چیزی وجود ندارد، چگونه می‌توان برای آن عذر و بهانه آورد؟
گفتا بگو مقصرم و معترف به جرم
درمانده از خجالت و مهبوت و شرمسار
هوش مصنوعی: او گفت که بگو من مقصر هستم و قبول دارم که خطا کردم، در حالی که از شرم و خجالت درمانده و متزلزل شده‌ام.
دارم گناه پر خطر ولیک کرده ام
توبه از آن گناه هزاران هزار باد
هوش مصنوعی: من به گناهی بزرگ دچار هستم، اما از آن گناه هزاران بار توبه کرده‌ام.
هر روز بندگان خدا گر هزار جرم
ورزند، محو می شود از توبه آن هزار
هوش مصنوعی: هر روز اگر بندگان خدا هزاران گناه کنند، با توبه‌ای که انجام می‌دهند، آن هزار گناه از یاد می‌رود.
شاهان به روزگار چو ظلی الهی اند
باید کنند پیروی لطف کردگار
هوش مصنوعی: شاهان در زمانه خود مانند سایه‌ای از خداوند هستند و باید از رحمت و لطف خدای بزرگ پیروی کنند.
دانم بزرگی گنه خویش را، ولی
نسبت به عفو شاه جهان نیست درشمار
هوش مصنوعی: من از بزرگی گناهم آگاه هستم، اما در برابر بخشش پادشاه جهان، گناهی به‌حساب نمی‌آید.
داب شهنشهان همه عفو است و مغفرت
ورنه، کسی خلاص نگشتی به روزگار
هوش مصنوعی: تمامی توان و قدرت پادشاهان در بخشش و forgiveness است، زیرا اگر چنین نباشد، هیچ کس در زندگی خود از مشکلات و سختی‌ها نجات نخواهد یافت.
پرورده عنایت خود را ز مکرمت
زین یک گناه عفو کن ای شاه نامدار
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگوار، با لطف و مهربانی خود، از این یک گناه که کرده‌ام بگذر و مرا که تحت سرپرستی تو هستم، عفو کن.
گویند چون ز آب بود پرورش پذیر
او را از آن فرو نبرد آب خوشگوار
هوش مصنوعی: می‌گویند کسی که از آب پرورش می‌یابد، آب شیرین او را غرق نخواهد کرد.
ز مکرمت رجای افندی و میر را
نسبت به این مقصر مجرم قبول دار
هوش مصنوعی: از محبت و بزرگواری افندی و میر انتظار داشته باش که نسبت به این فرد مقصر و مجرم ببخشند.
تا آسمان به پرتو خورشید روشن است
تا می چکد به صحن زمین ابر نوبهار
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان با نور خورشید روشن است و باران بهاری بر زمین می‌ریزد، دنیا پر از روشنی و زندگی خواهد بود.
خضرا به نور معدلتت باد مستنیر
غبرا ز ابر مکرمتت باد سبزه زار
هوش مصنوعی: به تو که با عدالت خود نوری درخشان هستی، امید دارم که در سایه محبت و بزرگواری‌ات، سرسبزی و زندگی به دیگران هدیه کنی.