غزل شماره ۵۴
ای زلف تو ماه را نقابی
والیل ز موی تست تابی
با مهر رخت زمین چه حاجت؟
دارد به مهی و آفتابی
از شرم بلندی تو کیوان
شد در پس پنج و شش حجابی
شیطان منشان دشمنت را
شمشیر تو اشهب الشهابی
بر سیخ سنانت درگه کین
باشد دل دشمنان کبابی
با معرفت تو لوح محفوظ
یک حرف نباشد از کتابی
دریای محیط و چرخ اطلس
از قلزم همتت حبابی
خالد چه زنی دم از صفاتش؟
حدی چو ندارد و حسابی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زلف تو ماه را نقابی
والیل ز موی تست تابی
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند چادر ماه را میپوشاند و موی تو مانند چنگکی بر آن گیسو تاب و پیچ دارد.
با مهر رخت زمین چه حاجت؟
دارد به مهی و آفتابی
هوش مصنوعی: با عشق روی تو، دیگر به نور و روشنی ماه و خورشید نیازی ندارم.
از شرم بلندی تو کیوان
شد در پس پنج و شش حجابی
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و بزرگی تو، کیوان (زحل) در پس پنج یا شش پرده و حجاب مخفی شده است.
شیطان منشان دشمنت را
شمشیر تو اشهب الشهابی
هوش مصنوعی: ای شیطان، دشمن تو را با شمشیر خود بزن و نابود کن، چون تو شبیه یک شهاب سنگ هستی.
بر سیخ سنانت درگه کین
باشد دل دشمنان کبابی
هوش مصنوعی: دل دشمنان به وسیله شمشیر و تیر تو به شدت مجروح و سوزانده میشود.
با معرفت تو لوح محفوظ
یک حرف نباشد از کتابی
هوش مصنوعی: با درک و شناخت تو، در دفتر جهانی هیچ کلمهای از هیچ کتابی وجود ندارد.
دریای محیط و چرخ اطلس
از قلزم همتت حبابی
هوش مصنوعی: دریای وسیع و آسمان بزرگ، تنها حبابی از تلاش و اراده توست.
خالد چه زنی دم از صفاتش؟
حدی چو ندارد و حسابی
هوش مصنوعی: خالد چه نیازی به توصیف صفاتش دارد؟ ویژگیهای او حد و مرزی ندارند و قابل شمارش نیستند.