گنجور

غزل شماره ۴۸

جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم
وقت است کآتشت برد از جای چون خسم
بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا
بندد چو مهره ششدر دور مسدسم
پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر
شرمنده تلطف آن روح اقدسم
من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی
حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم
در روی دهر نیست زبان آوری چو من
تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم
هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی
عالم مساعد است و به کار تو بی کسم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم
وقت است کآتشت برد از جای چون خسم
هوش مصنوعی: عزیزم، خداوند برDistance دوری‌ات گواهی می‌دهد، ققنوس من در حال سوختن است و وقت آن رسیده که آتش‌ام را از این مکان به پرواز درآوری، مانند یک دشمن.
بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا
بندد چو مهره ششدر دور مسدسم
هوش مصنوعی: اگر یک نفس بدون یاد تو (چهره‌ات) نفس بزنم، خداوند مانند مهره‌های شش در دور مسدسم را ببندد.
پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر
شرمنده تلطف آن روح اقدسم
هوش مصنوعی: ما درباره توبه‌ام به خاطر غفلت چیزی نپرسیدیم، پس گمان نکن که آن روح مقدس به خاطر لطفش از من خجالت‌زده است.
من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی
حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم
هوش مصنوعی: من بی‌وفا و غافل و سرکش نیستم، اما از کارهای زندگی و گردش روزگار در حیرت و سردرگمی هستم.
در روی دهر نیست زبان آوری چو من
تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی مانند من توانایی بیان واضح و روشن احساسات و خواسته‌های تو را ندارد و در نهایت، حرف من به‌گونه‌ای بی‌روح و ناقص باقی می‌ماند.
هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی
عالم مساعد است و به کار تو بی کسم
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاه می‌کنم، عالم به گونه‌ای است که برای آسان کردن مشکلات آماده است و در این زمینه کسی به یاری من نمی‌آید.