گنجور

غزل شماره ۴

جز تو سرمایه جان نیست مرا
بی تو سودای جنان نیست مرا
کی کنم قول کسی در حق تو
گوش جز تو به جهان نیست مرا
گر شوم از سو کوی تو جدا
غیر فریاد و فغان نیست مرا
بی وصالت که جز او مایه عیش
نیست شادی به روان، نیست مرا
به وفای تو که تا روز وفات
جز وفا از تو گمان نیست مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز تو سرمایه جان نیست مرا
بی تو سودای جنان نیست مرا
هوش مصنوعی: جز تو هیچ چیز دیگری برایم ارزش ندارد و بدون تو، آرزوی بهشتی هم در دل ندارم.
کی کنم قول کسی در حق تو
گوش جز تو به جهان نیست مرا
هوش مصنوعی: من هیچ‌کس را جز تو در دنیا ندارم که به او اعتماد کنم و قولی بدهم.
گر شوم از سو کوی تو جدا
غیر فریاد و فغان نیست مرا
هوش مصنوعی: اگر از مسیر تو دور شوم، جز ناله و فریاد چیزی ندارم.
بی وصالت که جز او مایه عیش
نیست شادی به روان، نیست مرا
هوش مصنوعی: بدون وصال تو، هیچ چیز دیگری برای شادی و خوشی وجود ندارد، و من بدون تو هیچ حالتی از شادی ندارم.
به وفای تو که تا روز وفات
جز وفا از تو گمان نیست مرا
هوش مصنوعی: من به وفاداری تو ایمان دارم و تا زمانی که زنده‌ام، جز وفاداری از تو نمی‌توانم تصور کنم.