غزل شماره ۲۹
ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر
خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر
صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری
سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر
جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری
شهی سرکش، بتی سر خوش، نگار آتش، مه انور
به طلعت خور، به سیما مه، به مو سنبل، به خط سبزه
دهان غنچه، لبان پسته، زبان طوطی، سخن شکر
خجل از گردن و روی و لب و موی و قد اویند
صراحی و گل و صهبای ناب و عنبر و عرعر
برفت از سحر چشم و عشوه ناز و نگار وی
خرد از سر، روان از تن، شکیب از دل دلم از بر
ز مژگان سیاه و غمزه او قتل خالد را
مرتب کرده پیکان و خدنگ و ناوک و خنجر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر
خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه یاری که من دارم، خوش شانس و با طبع نیکو نیست. او چهرهای زیبا و چهرهاش روشن است، مانند ماه و ستارهای خوشبخت.
صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری
سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای زیبا و دلنشین یک شخص اشاره دارد. او را با صفات مشابه با موجودات طبیعی و زیبا مانند صنوبر، آهو و کبک توصیف میکند که نشاندهنده جذابیت، لطافت و زیبایی اوست. این توصیفات به خلق و خو، شکل و شمایل او نیز اشاره دارد، به طوری که او را انسانی با ویژگیهای دلربا و گرانقدر معرفی میکند.
جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری
شهی سرکش، بتی سر خوش، نگار آتش، مه انور
هوش مصنوعی: پیشانی من، زیبای پریچهر، ستمگر و دلآزار، شاه بیتاب، بت مست و شاداب، نگار آتشین، ماه درخشان.
به طلعت خور، به سیما مه، به مو سنبل، به خط سبزه
دهان غنچه، لبان پسته، زبان طوطی، سخن شکر
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند خورشید درخشان است، صورتش مثل ماه زیبایی دارد، موهایش شبیه سنبل خوشبو است، خط لبهایش به رنگ سبزه و دهانش به شکل غنچه گل است. لبهایش به رنگ پسته است و زبانش مانند طوطی شیرینگو است که سخنانش مانند شکر خوشمزه است.
خجل از گردن و روی و لب و موی و قد اویند
صراحی و گل و صهبای ناب و عنبر و عرعر
هوش مصنوعی: شراب و گل و عطر و بویی که در همه جا هست، از زیبایی و جذابیت او شرمندهاند و نمیتوانند با زیباییهای او رقابت کنند.
برفت از سحر چشم و عشوه ناز و نگار وی
خرد از سر، روان از تن، شکیب از دل دلم از بر
هوش مصنوعی: صبح که شد، زیبایی و فریب ناز و دلربایی او از میان رفت. عقل از سرم رفت، جانم از بدنم جدا شد، و صبرم از دل رفته است. دلم هم از نزد خود دور شده است.
ز مژگان سیاه و غمزه او قتل خالد را
مرتب کرده پیکان و خدنگ و ناوک و خنجر
هوش مصنوعی: از چشمان سیاه و زیبای او، تیر و کمان و خنجر، مانند وسائل جنگی بر قتل عاشقانهای نظم و ترتیب یافته است.