غزل شماره ۲۵
جان به استقبال جانان میرود
تشنه سوی آب حیوان میرود
بلبل شیدا شد آزاد از قفس
سوی گلگشت گلستان میرود
زین عجایبتر چه باشد در جهان
مهر را شبپره مهمان میرود
تا ز کف دامان یارم شد برون
خونم از مژگان به دامان میرود
در فراقش صبر کردن چون توان؟
جسم اگر باز ایستد جان میرود
کرد خالد دامن از لعلت یمن
سوی سامان بدخشان میرود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان به استقبال جانان میرود
تشنه سوی آب حیوان میرود
هوش مصنوعی: دل به دیدار محبوبش میرود، مانند تشنهای که به سوی آب زندگیبخش میشتابد.
بلبل شیدا شد آزاد از قفس
سوی گلگشت گلستان میرود
هوش مصنوعی: پرنده عاشق از قفس آزاد شده و به سوی گلستان و باغ گلها حرکت میکند.
زین عجایبتر چه باشد در جهان
مهر را شبپره مهمان میرود
هوش مصنوعی: در این دنیا چه چیز عجبتر از این است که پروانه در شب به ملاقات مهر (خورشید) میرود؟
تا ز کف دامان یارم شد برون
خونم از مژگان به دامان میرود
هوش مصنوعی: زمانی که دامن یارم از دستم خارج شد، اشکهایم همچون خون از چشمانم به دامن او میریزند.
در فراقش صبر کردن چون توان؟
جسم اگر باز ایستد جان میرود
هوش مصنوعی: در دوری او چگونه میتوان صبر کرد؟ اگر بدن آرام بگیرد، جان میرود.
کرد خالد دامن از لعلت یمن
سوی سامان بدخشان میرود
هوش مصنوعی: خالد دامن خود را به جواهر یمن آراسته و در مسیر به سوی بدخشان قرار گرفته است.