غزل شماره ۱۹
ای شده در دور لعلت تازه ایام مسیح
زنده گشته از دم جانپرورت نام مسیح
عالم و آدم گرفتار خط سبز تو شد
نه همین زنجیر موسی گشت یا دام مسیح
پای کی تارک گردن نهادی از شرف
گر نشد بر بندگیت ختم انجام مسیح
گر لب او را بدی خاصیت لعلت چرا
عالم سفلی سلیمانوش نشد رام مسیح
خالدا مردانه از دنیا برافشان آستین
کز تجرد گشت گردون جای آرام مسیح
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شده در دور لعلت تازه ایام مسیح
زنده گشته از دم جانپرورت نام مسیح
هوش مصنوعی: ای یار گرامی، با زیبایی و جاذبهات، زمانهای نو را به وجود آوردهای، انگار که پس از مرگ، مسیح دوباره زنده شده و به زندگی بازگشته است.
عالم و آدم گرفتار خط سبز تو شد
نه همین زنجیر موسی گشت یا دام مسیح
هوش مصنوعی: عالم و آدم تحت تاثیر خط سبز تو قرار گرفتهاند، نه تنها زنجیر موسی یا دام مسیح.
پای کی تارک گردن نهادی از شرف
گر نشد بر بندگیت ختم انجام مسیح
هوش مصنوعی: اگر پای خود را بر گردن تو گذاشتم، از عظمت توست. ولی اگر به بندگی تو پایان نیافته باشم، این مانند فرجام مسیح نخواهد بود.
گر لب او را بدی خاصیت لعلت چرا
عالم سفلی سلیمانوش نشد رام مسیح
هوش مصنوعی: اگر لب او مانند لعل زیباست، پس چرا دنیای پست و پایین، مانند سلیمان، تسلیم مسیح نشده است؟
خالدا مردانه از دنیا برافشان آستین
کز تجرد گشت گردون جای آرام مسیح
هوش مصنوعی: ای جوان مرد، با شجاعت از دنیا دست بردار و آستین خود را بر افراز، زیرا که آسمان به خاطر عزلت و دوری از دنیا، دیگر نمیتواند محلی برای آرامش مسیح باشد.