گنجور

غزل شماره ۱۴

گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
به امید سر خود پای منه در ره عشق
که در این مرحله سر باختن اول قدم است
گردن شیشه می گیر و سفالینه جام
اگرت آرزوی تاج کی و جام جم است
جان من دولت جاوبد به دنیا مفروش
گر کنی نیک نظر حاصل آن یک دو دم است
گر زنی نوبت شاهی به جهان تا مانی
اولت درد سر و آخر کارت ندم است
زخم ناخورده ز خالد طمع شر مدار
سینه‌اش گر به مثل لوح و زبانش قلم است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
هوش مصنوعی: هرچند امشب چیزهای زیادی برای شادی در دست دارم، اما نبودن تو و زیبایی‌ات باعث می‌شود که دل خوشی نداشته باشم و فقط درد و غم را احساس کنم.
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
هوش مصنوعی: عشق و محبت واقعی همیشه همراه با درد و رنج است و کسی که عاشق شده، در عذاب و ناراحتی به سر می‌برد. در زندگی عاشق، آسایش و لذت جایی ندارد و دردهای عاطفی او را فراگرفته است.
به امید سر خود پای منه در ره عشق
که در این مرحله سر باختن اول قدم است
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، به امید اینکه مشکلی برایت پیش نیاید، قدم نگذار. چرا که در این مرحله، از دست دادن خود به معنای شروع واقعی است.
گردن شیشه می گیر و سفالینه جام
اگرت آرزوی تاج کی و جام جم است
هوش مصنوعی: اگر آرزوی به دست آوردن تاج و جام جمشید را داری، باید با احتیاط و دقت به گردن شیشه ای و جام سفالی نگاه کنی.
جان من دولت جاوبد به دنیا مفروش
گر کنی نیک نظر حاصل آن یک دو دم است
هوش مصنوعی: ای جانم، این دنیا را به خاطر لحظات کوتاه و زودگذر نفروش. اگر خوب نگاه کنی، متوجه خواهی شد که ارزش واقعی در چیزهای کمیاب و نادر نهفته است.
گر زنی نوبت شاهی به جهان تا مانی
اولت درد سر و آخر کارت ندم است
هوش مصنوعی: اگر در دنیا فرصتی پیدا کنی که سلطنت کنی، بدان که در ابتدا با مشکلات و دردسرهای زیادی رو به رو خواهی شد و در نهایت، سرنوشتت خوب نخواهد بود.
زخم ناخورده ز خالد طمع شر مدار
سینه‌اش گر به مثل لوح و زبانش قلم است
هوش مصنوعی: به کسی که هنوز زخم‌ نخورده و تجربه‌ای نداشته، طمع نکن؛ زیرا اگرچه قلبش مانند لوحی صاف است و زبانش همچون قلمی گویاست، اما ممکن است در دلش رازها و دردهایی پنهان باشد.