گنجور

در وصف باغ باقله عبدالان

گوش باید کرد ازین سرگشته اندوهگین
شمه ای از صنعت خلاق گیتی آفرین
چند تن روزی ز همزادان ز جام عیش مست
بهر گشت گلستان گشتیم با هم همقرین
ده به ده، صحرا به صحرا، تا به گلزار ارم
یعنی باغ عبدلان آن معدن ارباب دین
ناگهان هاتف ز هر سو بانگ زد کای بیدلان
هذه جنات عدن فادخلوها خالدین
چون فرو بردیم سر بهر تماشای چمن
از دل ما محو شد سودای فردوس برین
سرو و شمشاد و صنوبر، بید مشک و نارون
ایستاده صف به صف چون دلبران نازنین
عر عر از سودای گل دیوانه خواهدشد مگر
زان به پا قید جنونش گشته زلف یاسمین
گوئیا با قد جانان لاف رعنایی زده
بید مجنون، زان کند روی خجالت بر زمین
طوطی و دراج و ساری، تیهو و کبک دری
داده بر باد از نوا اندوه عشاق حزین
چهچه بلبل، صدای قمری و بانگ تذرو
کرده جا الحانش در گوش سپهر هشتمین
گویی از چاه زنخدان عزیزان آب خورد
می چکد از آبیش آب نزاکت اینچنین
خوج و زرد آلود، انار و پسته، انجیر و عنب
هر یکی گوید که ای طالب بیا از من بچین
از لطافت در میان سیب و امرود است جنگ
مشت از آن مالند بر فرق دگر از روی کین
می توان مدهوش بود از بوی خاکش تا ابد
بسکه می ریزد ز شاخ تاک خشکش بر زمین
از پی طفلان بستان یعنی گنجشکان او
شیره می بارد بجای شیر از پستان تین
چند انواع ریاحین برکنار جویبار
سوسن و لاله، بنفشه، نرگس دیده نمین
گل شقایق، زلف عروس، تاج خروس و پیل گوش
هر یکی گوید منم بهتر، بسوی من ببین
از نوای نغمه سنجان گوش گردون گشته کر
از تواضع زهره هر دم بر زمین ساید جبین
می خورد هر دم سمندر غوطه ها در جوی آب
گوئیا آتش شده است از سایه گل آتشین
از نزاکت می برد آب زلالش بر کمر
بیدلان را صبر و آرام و شکیب و عقل و دین
چون فروریزد ز کوه باقله با صد طرب
گردد از عکس هوا هر قطره اش دری ثمین
یارب این آبست ازین کوه بلند آید به زیر
یا فلک از رشک ریزد اشک حسرت بر زمین
از صدای دلبرای صافیش گردد خجل
ناله بربط، بیاض گردن خوبان چین
وز نسیم جانفزاش اندک اندک بر کمر
می شود سنبل پریشان همچو زلف حور عین
کردگارا، شهسوار عرصه روز جزا
آورم پیشت شفیع و حضرت روح الامین
خالد از فرط گنه شرمنده درگاه تست
فاعف عنه کل ذنب، انت خیر الراحمین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوش باید کرد ازین سرگشته اندوهگین
شمه ای از صنعت خلاق گیتی آفرین
هوش مصنوعی: باید به این سرگشته و اندوهگین گوش فرا دهیم، تا ذره‌ای از هنر آفرینش جهانی که خداوند آن را خلق کرده، بیاموزیم.
چند تن روزی ز همزادان ز جام عیش مست
بهر گشت گلستان گشتیم با هم همقرین
هوش مصنوعی: مدتی با دوستان نزدیک خود در کنار هم به خوشی و شادمانی گذراندیم و در لذت زندگی غرق شدیم و به باغ گل رفتیم.
ده به ده، صحرا به صحرا، تا به گلزار ارم
یعنی باغ عبدلان آن معدن ارباب دین
هوش مصنوعی: از محله‌ای به محله دیگر و از صحرا به صحرا می‌روم تا به باغ ارم برسم، که مکان مورد علاقهٔ عالمان و دینداران است.
ناگهان هاتف ز هر سو بانگ زد کای بیدلان
هذه جنات عدن فادخلوها خالدین
هوش مصنوعی: ناگهان صدای هاتفی از هر سو به گوش رسید که به بیداران می‌گفت: اینجا باغ‌های بهشت است، وارد شوید و در آنجا جاودانه بمانید.
چون فرو بردیم سر بهر تماشای چمن
از دل ما محو شد سودای فردوس برین
هوش مصنوعی: وقتی که سرمان را برای تماشای چمن پایین بردیم، آرزوی بهشت از دل ما فراموش شد.
سرو و شمشاد و صنوبر، بید مشک و نارون
ایستاده صف به صف چون دلبران نازنین
هوش مصنوعی: درختان زیبا و باوقار مانند سرو، شمشاد و صنوبر به صف ایستاده‌اند، و بید مشک و نارون نیز در کنار آنها قرار دارند، همان‌طور که دلبرانی نازنین در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.
عر عر از سودای گل دیوانه خواهدشد مگر
زان به پا قید جنونش گشته زلف یاسمین
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شوق به گلی، دیوانگی در دلش به وجود می‌آید، اما تنها در صورتی که موهای یاسمن او به پاهایش گیر کند و او را در قید جنون نگه دارد.
گوئیا با قد جانان لاف رعنایی زده
بید مجنون، زان کند روی خجالت بر زمین
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که بید مجنون از زیبایی محبوب خود به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و به خاطر این زیبایی، چهره‌اش به شدت شرمنده و خجالت‌زده شده است.
طوطی و دراج و ساری، تیهو و کبک دری
داده بر باد از نوا اندوه عشاق حزین
هوش مصنوعی: پرنده‌های زیبایی مانند طوطی و دراج و ساری، تیهو و کبک دری از نغمه‌های شاد و دل‌انگیزشان غافل شده‌اند و این باعث شده که اندوه عاشقانی که قلبشان پر از غم است بیشتر شود.
چهچه بلبل، صدای قمری و بانگ تذرو
کرده جا الحانش در گوش سپهر هشتمین
هوش مصنوعی: صدای خوش بلبل، آواز قمری و نغمه تذرو در آسمان هشتم به گوش می‌رسد و موسیقی زیبایش در فضا طنین‌انداز شده است.
گویی از چاه زنخدان عزیزان آب خورد
می چکد از آبیش آب نزاکت اینچنین
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که از چاه خوشگلی و زیبایی صورت محبوبان مرواریدها و زیبایی‌های خاصی می‌چکد که نشان‌دهنده‌ی ناز و لطافت آن‌هاست.
خوج و زرد آلود، انار و پسته، انجیر و عنب
هر یکی گوید که ای طالب بیا از من بچین
هوش مصنوعی: میوه‌های رنگارنگ و خوش‌عطر مانند انار، پسته، انجیر و انگور هر کدام به دنبال جلب توجه کسانی هستند که به دنبال لذت و چشیدن طعم‌های خوشمزه می‌گردند. هر میوه با زیبایی و جذابیت خود دعوت می‌کند تا از آن بهره‌مند شویم.
از لطافت در میان سیب و امرود است جنگ
مشت از آن مالند بر فرق دگر از روی کین
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که جنگ و درگیری از لطافت و زیبایی میوه‌ها مانند سیب و گلابی سرچشمه می‌گیرد. این درگیری مانند زد و خوردی است که از روی کینه و دشمنی میان دو طرف به وجود آمده است.
می توان مدهوش بود از بوی خاکش تا ابد
بسکه می ریزد ز شاخ تاک خشکش بر زمین
هوش مصنوعی: می‌توان همیشه مجذوب بوی خاکش بود، چرا که چنان میوه‌های خشکش از درخت می‌ریزند که زمین را پر می‌کند.
از پی طفلان بستان یعنی گنجشکان او
شیره می بارد بجای شیر از پستان تین
هوش مصنوعی: در پی گنجشک‌ها، شیر بیشتری از پستان درخت می‌ریزد.
چند انواع ریاحین برکنار جویبار
سوسن و لاله، بنفشه، نرگس دیده نمین
هوش مصنوعی: در کنار جویبار، چندین نوع گل زیبا مانند سوسن، لاله، بنفشه و نرگس را مشاهده کردم.
گل شقایق، زلف عروس، تاج خروس و پیل گوش
هر یکی گوید منم بهتر، بسوی من ببین
هوش مصنوعی: گل شقایق، زلف عروس، تاج خروس و گوش فیل هرکدام ادعای برتری دارند و می‌گویند من از دیگران بهتر هستم، به سمت من نگاه کن.
از نوای نغمه سنجان گوش گردون گشته کر
از تواضع زهره هر دم بر زمین ساید جبین
هوش مصنوعی: صدای نغمه سنجان باعث شده که گوش آسمان کر شود، چرا که زهره (سیاره) هر لحظه با تواضع، پیشانی‌اش را بر زمین می‌گذارد.
می خورد هر دم سمندر غوطه ها در جوی آب
گوئیا آتش شده است از سایه گل آتشین
هوش مصنوعی: هر لحظه موجودی شگفت‌انگیز به نام سمندر در جوی آب شنا می‌کند، گویی که آتش گرفته و از سایه گلی سرخ و آتشین به وجود آمده است.
از نزاکت می برد آب زلالش بر کمر
بیدلان را صبر و آرام و شکیب و عقل و دین
هوش مصنوعی: آب زلال به خاطر لطافتش، بر دوش بیدلان می‌ریزد و به آن‌ها صبر، آرامش، شکیبایی، عقل و دین می‌دهد.
چون فروریزد ز کوه باقله با صد طرب
گردد از عکس هوا هر قطره اش دری ثمین
هوش مصنوعی: زمانی که قله کوه فروریزد، هر قطره‌ای که به زمین بیفتد، مانند جواهر درخشان می‌شود و حالتی شاداب به خود می‌گیرد.
یارب این آبست ازین کوه بلند آید به زیر
یا فلک از رشک ریزد اشک حسرت بر زمین
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، آیا این آب از این کوه بلند پایین می‌آید یا اینکه آسمان از حسادت به زمین اشک می‌ریزد؟
از صدای دلبرای صافیش گردد خجل
ناله بربط، بیاض گردن خوبان چین
هوش مصنوعی: از صدای دل، وقتی که برای روشن شدنش خجالت می‌کشد، ناله‌ی ساز به گوش می‌رسد، و در کنار آن، سپیدی گلوی زیبایان را می‌توان دید.
وز نسیم جانفزاش اندک اندک بر کمر
می شود سنبل پریشان همچو زلف حور عین
هوش مصنوعی: نسیم خوشبو و زندگی‌بخش به آرامی بر روی کمر گل سنبل می‌نشیند و آن را به حالت پریشان و زیبا درمی‌آورد، به‌گونه‌ای که شبیه به موهای زیبای حوریان می‌شود.
کردگارا، شهسوار عرصه روز جزا
آورم پیشت شفیع و حضرت روح الامین
هوش مصنوعی: ای پروردگار، سوار میدان قیامت را به نزد تو می‌آورم تا شفاعت کند و روح الامین در کنار او باشد.
خالد از فرط گنه شرمنده درگاه تست
فاعف عنه کل ذنب، انت خیر الراحمین
هوش مصنوعی: خالد به خاطر گناهانش در مقابل تو شرمنده است. تو که همه گناهان را می‌بخشی، بهترین رحمت‌کننده‌ای.