گنجور

بخش ۴۶ - رفتن سام به باغ و چگونگی آن با پری‌دخت

ره طوبی آباد دختر گرفت
دل از شاه نخجیرگه بر گرفت
بهر لاله‌زاری که در می‌رسید
ز دل بوی خون جگر می‌شنید
به هر چشمه‌ساری که درمی‌گذشت
بسا کآب چشمش ز سر درگذشت
به هر کوه کو کوه‌پیکر براند
بر آن کوه از دیده گوهر فشاند
هر آن لاله کو را ورق برگشاد
ببوسید و بر چشم خونین نهاد
نسیمی کز آن گلستان می‌وزید
از آن مژد? دلستان می‌رسید
چو مرغ سحرخوان نوا ساز کرد
بر طوبی آباد پرواز کرد
چمان شد چو شاخ صنوبر به باغ
روان شد چو سرو خرامان به باغ
چو بوئید برگ گل و یاسمن
چو گل چاک زد از هوا پیرهن
چنین تا به ایوان دختر رسید
چو بلبل بنالید و دم درکشید
سر خود بمالید بر آستان
مدد خواست از همت راستان
برافکند بر بام طارم کمند
برآمد چو مه بر سپهر بلند
نواگر یکی پاسبان دید مست
سرافکنده در پیش و چوبک به دست
روان سام در جست و پایش گرفت
پس آنگه بزد دست و نایش گرفت
چنان سخت افشرد کو جان بداد
به زیرش فکند از هوا همچو باد
بیامد به نزدیک پرده‌سرای
شنید از حرم بانگ پرده‌سرای
به ایوان درافکنده مستان خروش
برآورده نوشین لبان بانگ نوش
چو سام از سراپرده آوا شنید
چو بلبل نوا و فغان برکشید
بزد چنگ و چوبک به کف درگرفت
به آهنگ بلبل نوا برگرفت
بجنباند بر ساز مطرب جرس
بنالید چون مرغ اندر قفس
چو بر چوبک پاسبان چنگ زد
بسا طعنه کان لحظه بر چنگ زد
به آهنگ چوبک‌زن نغمه‌ساز
بزد راستی نوبتی بر حجاز
چو او لهج? پاسبان برگرفت
خروس سحرخوان فغان بر گرفت
چو در قصرش افکند ساز خروش
ترنم‌سرای سرا شد خموش
دگرباره سازی به قانون بساخت
همی ناله زارش افزون بساخت
بزد چنگ و بر ساز آغاز
به بام حصار این غزل ساز کرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ره طوبی آباد دختر گرفت
دل از شاه نخجیرگه بر گرفت
هوش مصنوعی: دختر زیبای طوبی به خاطر عشقش از شاه شکارگاه دلربایی کرد.
بهر لاله‌زاری که در می‌رسید
ز دل بوی خون جگر می‌شنید
هوش مصنوعی: وقتی به لاله‌زار می‌رفتم، بوی خون دل را از عمق جانم حس می‌کردم.
به هر چشمه‌ساری که درمی‌گذشت
بسا کآب چشمش ز سر درگذشت
هوش مصنوعی: هرگاه از کنار چشمه‌ای عبور می‌کرد، بارها دیده می‌شد که اشک‌هایش بر جریان آب غلبه می‌کرد.
به هر کوه کو کوه‌پیکر براند
بر آن کوه از دیده گوهر فشاند
هوش مصنوعی: هر کسی که بر فراز کوه‌های بلند برود، از آن ارتفاع به زمین نگاهی می‌اندازد و مانند جواهری به آن می‌نگرد.
هر آن لاله کو را ورق برگشاد
ببوسید و بر چشم خونین نهاد
هوش مصنوعی: هر لاله‌ای که شکوفه‌اش باز شده را ببوسید و به چشمی که به خاطر زیبایی‌اش اشک می‌ریزد، بگذارید.
نسیمی کز آن گلستان می‌وزید
از آن مژد? دلستان می‌رسید
هوش مصنوعی: نسیمی که از آن باغ گل می‌وزید، بشارت خوشی و شادی را به دل‌ها می‌آورد.
چو مرغ سحرخوان نوا ساز کرد
بر طوبی آباد پرواز کرد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که صبحگاهان نغمه‌خوانی می‌کند، بر درختی سرسبز و آباد پرواز می‌کند.
چمان شد چو شاخ صنوبر به باغ
روان شد چو سرو خرامان به باغ
هوش مصنوعی: درخت صنوبر در باغ به آرامی خم می‌شود و همچون سرو، با ناز و زیبایی در فضای باغ حرکت می‌کند.
چو بوئید برگ گل و یاسمن
چو گل چاک زد از هوا پیرهن
هوش مصنوعی: زمانی که عطر گل و یاسمن به مشام می‌رسد، مانند گل که در اثر باد، لباس خود را می‌چکاند، فضا پر از زیبایی و طراوت می‌شود.
چنین تا به ایوان دختر رسید
چو بلبل بنالید و دم درکشید
هوش مصنوعی: وقتی به خانه دختر رسید، همچون بلبل به نوایی تند و حزن‌آلود درآمد و در دم ایستاد.
سر خود بمالید بر آستان
مدد خواست از همت راستان
هوش مصنوعی: بر سر خود بمالید و به درگاه یاری نیازمندید از تلاش و کوشش پاکان.
برافکند بر بام طارم کمند
برآمد چو مه بر سپهر بلند
هوش مصنوعی: بر بام ساختمان، کمندی انداخته شد و این چنان بود که ماه بر آسمان بلند می‌درخشد.
نواگر یکی پاسبان دید مست
سرافکنده در پیش و چوبک به دست
هوش مصنوعی: اگر یکی از نگهبانان مستی را دید که سر به زیر و خجالت‌زده ایستاده و چوبی در دست دارد، متوجه خواهد شد که وضعیت او چگونه است.
روان سام در جست و پایش گرفت
پس آنگه بزد دست و نایش گرفت
هوش مصنوعی: روان سام را در تعقیب خود گرفت، سپس به او حمله کرد و او را گرفتار ساخت.
چنان سخت افشرد کو جان بداد
به زیرش فکند از هوا همچو باد
هوش مصنوعی: به قدری او را فشرد که جانش را از دست داد و مثل بادی او را به زمین انداخت.
بیامد به نزدیک پرده‌سرای
شنید از حرم بانگ پرده‌سرای
هوش مصنوعی: شخصی به نزدیکی خانه‌ای رفت و از آنجا صدای زیبایی را از درون عمارت شنید.
به ایوان درافکنده مستان خروش
برآورده نوشین لبان بانگ نوش
هوش مصنوعی: مستانی که در ایوان نشسته‌اند، با شوق و شگفتی فریاد می‌زنند و از لبان شیرینشان صدای شرابی به گوش می‌رسد.
چو سام از سراپرده آوا شنید
چو بلبل نوا و فغان برکشید
هوش مصنوعی: وقتی سام صدای زیبایی را از درون پرده شنید، مانند بلبل به شوق آمد و آواز و ناله‌ای سر داد.
بزد چنگ و چوبک به کف درگرفت
به آهنگ بلبل نوا برگرفت
هوش مصنوعی: با دستش چنگ و چوبکی برداشت و با صدای بلبل شروع به نواختن کرد.
بجنباند بر ساز مطرب جرس
بنالید چون مرغ اندر قفس
هوش مصنوعی: به حرکت درآور ساز و نغمه‌های مطرب را، مانند مرغی که در قفس به زاری می‌نالد.
چو بر چوبک پاسبان چنگ زد
بسا طعنه کان لحظه بر چنگ زد
هوش مصنوعی: وقتی که نگهبان با چنگ به چوبک ضربه می‌زند، به یاد آن همه طعنه‌هایی می‌افتد که در همان لحظه بر او فرود آمده است.
به آهنگ چوبک‌زن نغمه‌ساز
بزد راستی نوبتی بر حجاز
هوش مصنوعی: با صدای چوبک‌زن، نغمه‌ساز به صدا درآمد و نوبت به حجاز رسید.
چو او لهج? پاسبان برگرفت
خروس سحرخوان فغان بر گرفت
هوش مصنوعی: وقتی پاسبان صدای خود را بلند کرد، خروس بامدادی نیز شروع به بانگ زدن کرد و ندا سر داد.
چو در قصرش افکند ساز خروش
ترنم‌سرای سرا شد خموش
هوش مصنوعی: زمانی که در قصرش ساز و نوایی سر داده می‌شود، همه جا آرام و ساکت می‌شود.
دگرباره سازی به قانون بساخت
همی ناله زارش افزون بساخت
هوش مصنوعی: دوباره کار را طبق اصول و قوانین آغاز کرده و فریادش بیشتر شده است.
بزد چنگ و بر ساز آغاز
به بام حصار این غزل ساز کرد
هوش مصنوعی: با چنگ به نغمه‌سرایی پرداخت و موسیقی را در بالای دژی که ساخته بود، آغاز کرد.