گنجور

بخش ۴ - آغاز داستان پادشاهی کیومرث

پژوهنده نامه باستان
که از مرزبانان زند داستان
چنین گفت کین تاج و تخت و کلاه
کیومرث آورد کو بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آئین و آب
بتابید از آن‌سان به برج بره
که گیتی جوان گشت ازو یکسره
کیومرث شد در جان کدخدای
نخستین به کوه اندرون داشت جای
سر تخت و بختش برآمد ز کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
ازو اندر آمد همه پرورش
که پوشیدنی نو بد و نو خورش
به گیتی برو سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود
همی تافت از تخت شاهنشهی
چو ماه دو هفته ز سرو سهی
دد و دام و هر جانور کش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید
دو تا می‌شدندی بر تخت اوی
از آن فر و زان بر شده بخت اوی
به رسم نماز آمدندش به پیش
از آن جایگه برگرفتند کیش
پسر بد مر او را یکی نامجوی
هنرمند و همچون پدر خوبروی
سیامک بدش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود
ز گیتی به دیدار او شاد بود
که بس بارور شاخ و بنیاد بود
به جانش بر از مهر گریان بدی
ز بیم جدائیش بریان بدی
برآمد برین کار بر روزگار
فرززنده شد اختر شهریار
به گیتی نبد هیچ‌کس دشمنش
مگر در جهان ریمن اهریمنش
به رشک اندر اهریمن بدسگال
همی رای زد تا بیا کند یال
یکی بچه بودش ز گرک سترگ
دلاور شده با سپاه بزرگ
جهان شد بر آن دیو بچه تباه
ز بخت سیامک چه از بخت شاه
سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم کی شاه جست
همی گفت با هر کسی راز خویش
جهان کرد پر آواز خویش
کیومرث شه زین کی آگاه بود
که تخت مهی را جز او شاه بود
یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری با پلنگینه پوش
مر او را بگفت این سخن دربدر
که دشمن چه سازد همی با پدر
سخن چون به گوش سیامک رسید
ز کردار بدخواه دیو پلید
دل شاه‌بچه برآمد به جوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پژوهنده نامه باستان
که از مرزبانان زند داستان
هوش مصنوعی: کسی که نامه‌های قدیمی را بررسی می‌کند و داستان زندان‌بانان را از آن‌ها استخراج می‌کند.
چنین گفت کین تاج و تخت و کلاه
کیومرث آورد کو بود شاه
هوش مصنوعی: این شخص گفت که این تاج و تخت و کلاه که متعلق به کیومرث است، نشان‌دهنده‌ی مقام و خوشبختی او به عنوان یک شاه است.
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آئین و آب
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به برج حمل وارد می‌شود، دنیا با شکوه و زیبایی و زیبایی‌هایش رونق می‌گیرد.
بتابید از آن‌سان به برج بره
که گیتی جوان گشت ازو یکسره
هوش مصنوعی: نور خود را از آن‌گونه به بالای برج بتابانید که جهانیان به‌طور کامل از جوانی و حیات تازه‌ای که به زندگی افزوده‌اید، سرشار شوند.
کیومرث شد در جان کدخدای
نخستین به کوه اندرون داشت جای
هوش مصنوعی: کیومرث، نخستین پادشاه، در قلب کدخدا قرار گرفت و در کوه‌ساران جای داشت.
سر تخت و بختش برآمد ز کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
هوش مصنوعی: در رأس قدرت و بختش، از کوهی که مانند پلنگ است، به همراه گروه خود نمایان شد.
ازو اندر آمد همه پرورش
که پوشیدنی نو بد و نو خورش
هوش مصنوعی: از او تمام تربیت و پرورش به دست آمده است، چرا که چیزی که قابل پوشیدن و خوراکی است، جدید و نو به نظر می‌رسد.
به گیتی برو سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود
هوش مصنوعی: به دنیا برو و ببین که در سال سی، شاهی وجود داشت که به خوبی و روشنی مانند خورشید بر تخت سلطنت نشسته بود.
همی تافت از تخت شاهنشهی
چو ماه دو هفته ز سرو سهی
هوش مصنوعی: او همچون ماهی که در نیمه ماه به می‌تابد، از تخت سلطنتی خود می‌درخشد و جلوه‌گری می‌کند.
دد و دام و هر جانور کش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید
هوش مصنوعی: تمام حیوانات و موجودات بی‌رحم که در دنیا می‌بینیم، به نزد او آمده و تسلیم او می‌شوند.
دو تا می‌شدندی بر تخت اوی
از آن فر و زان بر شده بخت اوی
هوش مصنوعی: دو نفر در کنار هم بر تخت او نشسته بودند، یکی به خاطر زیبایی‌ و دیگری به خاطر بخت خوب او.
به رسم نماز آمدندش به پیش
از آن جایگه برگرفتند کیش
هوش مصنوعی: به عنوان یک مراسم مذهبی، آن‌ها به سوی حضرت آمدند و در آن مکان خاص جایگاه خود را گرفتند و آیین خود را به جا آوردند.
پسر بد مر او را یکی نامجوی
هنرمند و همچون پدر خوبروی
هوش مصنوعی: پسر بد او را، که به دنبال نام و شهرت است، به گونه‌ای اثرگذار هنرمند و چهره‌ای خوش‌سیما مانند پدرش توصیف می‌کند.
سیامک بدش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود
هوش مصنوعی: سیامک نام ناپسندی داشت و فرخنده، اما دل کیومرث به او وابسته و زنده بود.
ز گیتی به دیدار او شاد بود
که بس بارور شاخ و بنیاد بود
هوش مصنوعی: از دنیای پیرامونش به خاطر دیدار او خوشحال بود، زیرا او بسیار پربار و دل‌مشغول بود.
به جانش بر از مهر گریان بدی
ز بیم جدائیش بریان بدی
هوش مصنوعی: او به خاطر عشقش به شدت نگران و نگران جدایی است و این احساس ناراحتی او را بسیار آزار می‌دهد.
برآمد برین کار بر روزگار
فرززنده شد اختر شهریار
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که با تلاش و کوشش بر مشکلات و چالش‌های زندگی غلبه می‌شود، و در نتیجه، سرنوشت و موفقیت فرد روشن و درخشان می‌شود. به عبارتی دیگر، در نتیجه کار و تلاش، فرد به مقامی دست می‌یابد که شایسته‌اش است.
به گیتی نبد هیچ‌کس دشمنش
مگر در جهان ریمن اهریمنش
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ‌کس دشمن او نیست، جز در سرزمین ریمن که شیطان به وجود آمده است.
به رشک اندر اهریمن بدسگال
همی رای زد تا بیا کند یال
هوش مصنوعی: اهریمن بد و پلید به حسادت افتاده و نقشه می‌کشد تا یال (زیبایی و بزرگی) خود را به دست آورد.
یکی بچه بودش ز گرک سترگ
دلاور شده با سپاه بزرگ
هوش مصنوعی: یک کودک بود که با دلیرانه‌ای به جنگ گرگ بزرگ رفت و در کنار سپاهی بزرگ قرار گرفت.
جهان شد بر آن دیو بچه تباه
ز بخت سیامک چه از بخت شاه
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر آن دیو بچه خراب شد و سرنوشت سیامک و شاه نیز دچار مشکلاتی شد.
سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم کی شاه جست
هوش مصنوعی: سپه به دنبال راهی برای نزدیک شدن به او بود و تلاش می‌کرد تا تاج و تخت را به دست آورد، مانند یک شاه.
همی گفت با هر کسی راز خویش
جهان کرد پر آواز خویش
هوش مصنوعی: او به هر کسی رازهای خود را می‌گفت و با صدای بلند وجودش را در جهان منتشر می‌کرد.
کیومرث شه زین کی آگاه بود
که تخت مهی را جز او شاه بود
هوش مصنوعی: کیومرث، پادشاهی بود که از پیشرفت‌های خود آگاه بود و می‌دانست که هیچ پادشاهی به جز او لایق نشستن بر روی تختی به این بزرگی نیست.
یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری با پلنگینه پوش
هوش مصنوعی: هر کدام به طرز خوشی و خوشحالی آمدند، مانند پری که با لباسی خز دار زینت یافته باشد.
مر او را بگفت این سخن دربدر
که دشمن چه سازد همی با پدر
هوش مصنوعی: او به او گفت که در شرایط سخت و در بی آب و دانه‌ای، دشمن چه کاری می‌تواند با پدر انجام دهد.
سخن چون به گوش سیامک رسید
ز کردار بدخواه دیو پلید
هوش مصنوعی: وقتی سخن به گوش سیامک رسید، از رفتار بد شخصیت منفی و شیطانی آگاه شد.
دل شاه‌بچه برآمد به جوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش
هوش مصنوعی: دل شاه‌پسر به تپش افتاد و سپاه به حرکت درآمد و جمعیت را جمع کرد و گوش خود را باز کرد تا بشنود.