گنجور

بخش ۲۱ - بی‌تابی کردن سام نریمان از حرمان پریدخت

به ناکام بر پشت جرمه نشست
به خون جگر شست از خویش دست
به سرو خرامان برآورد خم
زده بر فلک ز آتش دل علم
رخ آورد در دم سوی نیمروز
همی تاخت از صبح تا نیمروز
نه راهی بدید و نه رهبر به دست
نه دل برقرار و نه دلبر به دست
در اندیشه کایا چه پیش آیدم
اگر جان برآید کنون شایدم
شب فرقتش چون به پایان برم
ز دریای عشقش کجا جان برم
زمانه به هر صورتم خون خورد
ازین صورتم تا چه نقش آورد
سر ار درنیارد پری پیکرم
ندانم چه آرد قضا بر سرم
ازینم چه گویند اهل شناخت
که نقش رخش دید و جان را بباخت
چرا جان نکردم همان دم نثار
که بستم دل خسته در زلف یار
برین گونه می‌گفت و خون می‌گریست
چه گویم در آن لحظه چون می‌گریست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ناکام بر پشت جرمه نشست
به خون جگر شست از خویش دست
هوش مصنوعی: شخصی در حالی که با ناامیدی رو به روست، بر روی زمین نشسته و با خون دل خود، از خود گذشته است.
به سرو خرامان برآورد خم
زده بر فلک ز آتش دل علم
هوش مصنوعی: سرو زیبایی به آرامی حرکت می‌کند و با قامت خمیده‌اش، به آسمان نشان می‌دهد که دلش از عشق می‌سوزد.
رخ آورد در دم سوی نیمروز
همی تاخت از صبح تا نیمروز
هوش مصنوعی: چهره‌اش در اوج زیبایی و نور، به سمت ظهر در حرکت بود و از صبح تا به حال به جلو می‌رفت.
نه راهی بدید و نه رهبر به دست
نه دل برقرار و نه دلبر به دست
هوش مصنوعی: نه راهی دیده می‌شود و نه راهنمایی در دست است، نه دل راحتی وجود دارد و نه معشوقی در دسترس است.
در اندیشه کایا چه پیش آیدم
اگر جان برآید کنون شایدم
هوش مصنوعی: اگر در فکر کایا باشم و جانم به درآید، شاید این فکر مرا به جایی برساند.
شب فرقتش چون به پایان برم
ز دریای عشقش کجا جان برم
هوش مصنوعی: وقتی شب جدایی‌ام به پایان برسد، از عمق عشقش به کجا می‌توانم برسم؟
زمانه به هر صورتم خون خورد
ازین صورتم تا چه نقش آورد
هوش مصنوعی: زمانه به هر شکلی که به من آسیب رسانده، از این وضعیت من چه تاثیری خواهد گرفت؟
سر ار درنیارد پری پیکرم
ندانم چه آرد قضا بر سرم
هوش مصنوعی: اگر بر سرم مشکلی پیش بیاید، از کجا می‌دانم سرنوشت چه بر سرم خواهد آورد؟
ازینم چه گویند اهل شناخت
که نقش رخش دید و جان را بباخت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی زیبایی و جذبه یک چهره را می‌بیند، ممکن است تمام احساسات و زندگی‌اش تحت تاثیر قرار گیرد و در واقع جانش را به خاطر آن چشم‌نواز از دست بدهد. در اینجا اشاره به تأثیر عمیق زیبایی بر روح و جان انسان‌ها دارد.
چرا جان نکردم همان دم نثار
که بستم دل خسته در زلف یار
هوش مصنوعی: چرا در همان لحظه‌ای که دل خسته‌ام را در زلف یار سپردم، جان خود را نباختم؟
برین گونه می‌گفت و خون می‌گریست
چه گویم در آن لحظه چون می‌گریست
هوش مصنوعی: در آن لحظه که او به این شکل سخن می‌گفت و اشک می‌ریخت، نمی‌دانم چه بگویم. او به شدت متاثر بود و حس شکنندگی احساساتش را به وضوح نشان می‌داد.