بخش ۱۹ - رسیدن سام به ایوان و دیدن صورت پریدخت را
روان گشته با آن پریچهره ماه
تماشاکنان اندر آن بارگاه
به ناگه به کاخی رسید از قضا
چو بستان جنت خوش و دلگشا
نهاده در ایوانش تختی ز زر
به کیوان برآورده ایوانش سر
ز رفعت فلک مانده حیران او
سرآورده بر چرخ ایوان او
یکی نیلگون پیکر زرنگار
کشیده بر او پیکری چون نگار
به بالای آن نیلگون پرنیان
نوشته کهای سام روشن روان
درین کاخ فرخنده چون بغنوی
نظر کن برین لعبت معنوی
که نقشی بدینگونه از کفر و کین
نبینی مگر دخت فغفور چین
گلاندام سروی پریدخت نام
رخش روز روشن نماید به شام
درین صورت از راه معنی ببین
فرومانده صورت پرستان چین
نه هر صورتی را توان داشت دوست
درین نقش بین تا چه معنی دروست
ولی نقش خود گر نبینی نکوست
چو از خود گذشتی رسیدن بدوست
به معنی دهد صورت دوست دست
بخوان خویش و بنیان صورت پرست
ز صورت ببر تا به معنی رسی
در معنی از راه دانش بری
به نیرنگ ازین رنگ رنگی برآر
که تا خود چه نقش آورد روزگار
چو سام اندر آن نقش حیران بماند
بدان صورت از دیده گوهر فشاند
پریزاد در طاق چون بنگرید
مرآن پیکر ماه نو را بدید
بدانست کز سام بردند دل
هم از عشق پایش فرو شد به گل
پی کار پرده همی چاره کرد
چو بیچاره شد پرده را پاره کرد
بدو بانگ بر زد گرانمایه سام
که هرگز مباد اولت شادکام
چرا پرده را پاره کردی چنین
سیه کردی این روزگارم ببین
پریزاد از وی برآشفت گفت
که این پرده را دیو اندر نهفت
ز نیرنگ او چون شدم باخبر
همه روز شادیش بردم به سر
جهانجوی بیدل زبان برگشاد
دگر ره همی کرد از پرده یاد
چنان از می عشق سرمست شد
که از پای افتاد و از دست شد
سهی سروش از پا درآمد چو باد
چو خورشید بر خاک ره اوفتاد
پریزاد چون دید کان گونژاد
به دام پریدخت اندرفتاد
بدانست کش تیره شد او به کام
نگردد ورابخت فرخنده رام
برون رفت از کاخ رخ شنبلید
به من تا کجا باز آید پدید
چو بیهوش شد سام فرخنده رای
سهی نخل قدش درآمد ز پای
بخش ۱۸ - رسیدن سام به سر منزل عالم افروز: چنان تا به گاه سپیده براندبخش ۲۰ - سخن گفتن سروش در گوش سام: به گوشش فرو گفت فرخ سروش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روان گشته با آن پریچهره ماه
تماشاکنان اندر آن بارگاه
هوش مصنوعی: روح من با آن ماه زیبای پری چهره در آن کاخ مشغول تماشا شده است.
به ناگه به کاخی رسید از قضا
چو بستان جنت خوش و دلگشا
هوش مصنوعی: ناگهان به کاخی زیبا و دلپذیر رسید که مانند باغ بهشت بود و فضای دلنوازی داشت.
نهاده در ایوانش تختی ز زر
به کیوان برآورده ایوانش سر
هوش مصنوعی: در ایوان خانهاش تختی از طلا گذاشته و سقف ایوانش به آسمان بلند است.
ز رفعت فلک مانده حیران او
سرآورده بر چرخ ایوان او
هوش مصنوعی: به خاطر بلندی آسمان، او در شگفتی مانده و بر ابهت و شکوه مکان خود تأکید میکند.
یکی نیلگون پیکر زرنگار
کشیده بر او پیکری چون نگار
هوش مصنوعی: یک شخص با رنگی آبی و زیبا، لباسهای زرق و برقی به تن دارد و وجودش به قدری دلفریب است که میتوان او را به یک نگارین (تصویر زیبایی) تشبیه کرد.
به بالای آن نیلگون پرنیان
نوشته کهای سام روشن روان
هوش مصنوعی: در بالای آن پارچه آبیرنگ نوشته شده که ای سام، تو انسان روشنفکری هستی.
درین کاخ فرخنده چون بغنوی
نظر کن برین لعبت معنوی
هوش مصنوعی: در این کاخ خوشبختی، به مانند یک قناری، به این دختری که نماد معنویت است، نگاه کن.
که نقشی بدینگونه از کفر و کین
نبینی مگر دخت فغفور چین
هوش مصنوعی: هیچ کدام از تصویرهایی که از کفر و دشمنی میبینی، به زیبایی و جاذبهی کسی نیست که به دختر پادشاه چین تشبیه شده باشد.
گلاندام سروی پریدخت نام
رخش روز روشن نماید به شام
هوش مصنوعی: دختری با چهره زیبا و اندامی چون سرو، در روشنایی روز چهرهاش را به شب نشان میدهد.
درین صورت از راه معنی ببین
فرومانده صورت پرستان چین
هوش مصنوعی: اگر از نظر معنا نگاه کنی، از کسانی که فقط به ظاهر و صورت ظاهری چیزها وابستهاند، میتوانی به راحتی فاصله بگیری و خود را از آنها جدا کنی.
نه هر صورتی را توان داشت دوست
درین نقش بین تا چه معنی دروست
هوش مصنوعی: هر شکلی را نمیتوان به دوست نسبت داد، بلکه باید به معنای آن نگاه کرد و بررسی کرد که چه مفهومی در آن نهفته است.
ولی نقش خود گر نبینی نکوست
چو از خود گذشتی رسیدن بدوست
هوش مصنوعی: اگر خود را نبینی و به خوبیهای خود توجه نکنی، وقتی از خود عبور کنی، رسیدن به هدف برایت آسانتر میشود.
به معنی دهد صورت دوست دست
بخوان خویش و بنیان صورت پرست
هوش مصنوعی: دوست به تو معنا میبخشد، پس دستت را به سوی او دراز کن و به بنیانگذاری عشق و محبت بپرداز.
ز صورت ببر تا به معنی رسی
در معنی از راه دانش بری
هوش مصنوعی: برای درک عمیق و واقعی یک موضوع، باید از ظاهر آن عبور کنی و به معانی نهفتهاش دست یابی. این کار نیازمند دانش و آگاهی است.
به نیرنگ ازین رنگ رنگی برآر
که تا خود چه نقش آورد روزگار
هوش مصنوعی: با فریب و تزویر، از این دنیا رنگ و لعاب بگیر تا ببینی سرنوشت چه طرحی برای تو میزند.
چو سام اندر آن نقش حیران بماند
بدان صورت از دیده گوهر فشاند
هوش مصنوعی: همچنان که سام در آن تصویر متحیر مانده است، بر اثر آن شکل، از دیدههایش دانههای روشنی میریزد.
پریزاد در طاق چون بنگرید
مرآن پیکر ماه نو را بدید
هوش مصنوعی: پریزاد در طاق نگاه میکند و ماه نو را میبیند.
بدانست کز سام بردند دل
هم از عشق پایش فرو شد به گل
هوش مصنوعی: او فهمید که از سام، دل او را برداشتند و به همین دلیل، عشق او باعث شد که پایش در گل فرو برود.
پی کار پرده همی چاره کرد
چو بیچاره شد پرده را پاره کرد
هوش مصنوعی: وقتی کسی در کارهایش دچار مشکل میشود و به بنبست میرسد، به ناچار راهی غیرمنتظره را انتخاب میکند و گاهی حتی به شیوهای خشن به حل مشکل خود میپردازد.
بدو بانگ بر زد گرانمایه سام
که هرگز مباد اولت شادکام
هوش مصنوعی: او با صدای بلند به سام، شخص مهم و باارزش، گفت که هرگز نباید از خوشحالی اولش، دور شود.
چرا پرده را پاره کردی چنین
سیه کردی این روزگارم ببین
هوش مصنوعی: چرا پرده را شکستی و زندگیام را اینگونه تیره کردی؟ ببین چه بر من آمده است.
پریزاد از وی برآشفت گفت
که این پرده را دیو اندر نهفت
هوش مصنوعی: پریزاد با خشم گفت که این پرده را دیو مخفی کرده است.
ز نیرنگ او چون شدم باخبر
همه روز شادیش بردم به سر
هوش مصنوعی: وقتی از نیرنگ او آگاه شدم، هر روز شادیاش را از ذهنم دور کردم.
جهانجوی بیدل زبان برگشاد
دگر ره همی کرد از پرده یاد
هوش مصنوعی: جهانجوی بیدل زبانش را باز کرد و یاد دیگری را از پس پرده بیان نمود.
چنان از می عشق سرمست شد
که از پای افتاد و از دست شد
هوش مصنوعی: آنچنان در عشق غرق شد و سرمست گشت که از پا افتاد و تواناییاش را از دست داد.
سهی سروش از پا درآمد چو باد
چو خورشید بر خاک ره اوفتاد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در این مصراع، شاعر به زیبایی و لطافت موجودی اشاره میکند که در برابر قدرتی عظیم و طبیعی مثل باد و خورشید قرار میگیرد. این موجود، به گونهای از پا درآمده و تابع شرایط محیطی میشود. همچنین، اشاره به اینکه این موجود حتی در مقابل عظمت خورشید و باد به زمین میافتد، نشاندهنده ضعف و ناتوانی در برابر نیروهای طبیعی است.
پریزاد چون دید کان گونژاد
به دام پریدخت اندرفتاد
هوش مصنوعی: پرنده زیبایی که به نام پریزاد معروف است، وقتی دید که آن موجود شگفتانگیز به دام پریدخت افتاده، به شدت ناراحت و غمگین شد.
بدانست کش تیره شد او به کام
نگردد ورابخت فرخنده رام
هوش مصنوعی: اگر کسی بداند که در شرایط سختی قرار دارد، دیگر نمیتواند انتظار خوشبختی و موفقیت را داشته باشد.
برون رفت از کاخ رخ شنبلید
به من تا کجا باز آید پدید
هوش مصنوعی: از کاخ بیرون آمد و جلوهای از خود به من نشان داد؛ نمیدانم تا کجا میتواند ادامه پیدا کند و به من نمایان شود.
چو بیهوش شد سام فرخنده رای
سهی نخل قدش درآمد ز پای
هوش مصنوعی: زمانی که سام، مرد فرزانه و خوشفکر، بیهوش شد، درختی زیبا و بلندبا قدی چون او از زمین بیرون آمد.