گنجور

بخش ۱۵ - آغاز کتاب سام‌نامه - از گفتار افصح‌المتکلمین خواجوی کرمانی رحمه‌الله علیه

کنم ابتدا از خداوند یاد
که هر مشکلی را بود او گشاد
کنون روی در روی جام آورم
یکی قصه از کار سام آورم
زبان را چو خلخال زرین کنم
سمند سخن سنج را زین کنم
کنون پر شگفتی یکی داستان
بپیوندم از گفته باستان
که چون رخت بیرون برم زین سرای
ز من یادگاری بماند به جای
که هر ذره خاکم غباری بود
پس از مرگ من یادگاری بود
اگر خود به مقصد رسد پای من
برآید به دولت تمنای من
بپردازم این نامه نامدار
که از من بماند بسی یادگار
اگر خود فلک را جز این نیست رای
بسا آرزوها که ماند به جای
زمانه نه بر من ستم کرد و بس
نبینم ز جور وی آزاد کس
جهان چولعین جهنده بود
خنک آنکه قهرش فکنده بود
بیا تا بشوئیم ازین دوست دست
نباشیم در دام او پای بست
سر پای بر چرخ گردون زنیم
یکی روی بر خاک میدان نهیم
بهارست از خاک گل می‌دهد
عروس چمن در چمن می‌چمد
ز یک سوی نرگس قدح برگرفت
ز سوی دگر لاله ساغر گفت
بنفشه سر زلف بر باد داد
پریشانی من مرا یاد داد
مگر بلبل از غنچه بیداد داشت
ز دل‌تنگیش بانگ و فریاد داشت
چنین روز با شادمانی بود
بود گر به وقت جوانی بود
جوانی ز عیش و طرب سرمکش
که عیش و طرب با جوانیست خوش
پس از ما بسی روزگاران بود
که گل روید و نوبهاران بود
هزار آفرین بر لب راستان
بر آن کس که خوش خواند این داستان
نویسنده گر کج نخواهد نوشت
برومند بادا به خرم بهشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنم ابتدا از خداوند یاد
که هر مشکلی را بود او گشاد
هوش مصنوعی: ابتدا به یاد خداوند می‌افتم، چرا که اوست که هر مشکل و دشواری را حل می‌کند.
کنون روی در روی جام آورم
یکی قصه از کار سام آورم
هوش مصنوعی: حال بجای جام، داستانی را برایت روایت می‌کنم که از کارهای سام حکایت دارد.
زبان را چو خلخال زرین کنم
سمند سخن سنج را زین کنم
هوش مصنوعی: اگر زبانم را مثل خلخال طلا بیارایم، سخن سنج و موزونی را روی آن سوار می‌کنم.
کنون پر شگفتی یکی داستان
بپیوندم از گفته باستان
هوش مصنوعی: حال نوبت این است که من یک داستان شگفت‌انگیز را از گفتارهای قدیمی به هم پیوند بزنم.
که چون رخت بیرون برم زین سرای
ز من یادگاری بماند به جای
هوش مصنوعی: زمانی که از این خانه و زندگی بیرون بروم، چیزی از خودم به جا بگذارم که یادآور من باشد.
که هر ذره خاکم غباری بود
پس از مرگ من یادگاری بود
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای از خاک من پس از مرگم به عنوان یادگاری باقی‌مانده است.
اگر خود به مقصد رسد پای من
برآید به دولت تمنای من
هوش مصنوعی: اگر خودم به هدف برسم، پایم برای رسیدن به آرزوهایم خواهد بلند شد.
بپردازم این نامه نامدار
که از من بماند بسی یادگار
هوش مصنوعی: من این نامه مشهور را نوشته و به آن می‌پردازم تا از من باقی بماند و یادگاری از من به یادگار بگذارد.
اگر خود فلک را جز این نیست رای
بسا آرزوها که ماند به جای
هوش مصنوعی: اگر تقدیر و سرنوشت غیر از این نمی‌تواند باشد، آرزوهای زیادی باقی می‌مانند که به حقیقت نمی‌پیوندند.
زمانه نه بر من ستم کرد و بس
نبینم ز جور وی آزاد کس
هوش مصنوعی: زمانه تنها بر من ظلم نکرده و نمی‌بینم کسی را که از ظلم او رهایی یافته باشد.
جهان چولعین جهنده بود
خنک آنکه قهرش فکنده بود
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک نیروی قدرتمند و سریع است و خوش به حال آن کسی که توانسته است از آن نیروی قهری رها شود.
بیا تا بشوئیم ازین دوست دست
نباشیم در دام او پای بست
هوش مصنوعی: بیا تا از دوست دست خود را بشوییم و در دام او گرفتار نمانیم.
سر پای بر چرخ گردون زنیم
یکی روی بر خاک میدان نهیم
هوش مصنوعی: اگر به زندگی قدری توجه کنیم و در سرنوشت خود تأمل کنیم، متوجه می‌شویم که باید بر مشکلات غلبه کرده و با اعتماد به نفس در میدان زندگی حاضر شویم.
بهارست از خاک گل می‌دهد
عروس چمن در چمن می‌چمد
هوش مصنوعی: بهار از دل خاک گل‌ها را می‌روید و در چمن عروسکی زیبا جلوه‌گری می‌کند.
ز یک سوی نرگس قدح برگرفت
ز سوی دگر لاله ساغر گفت
هوش مصنوعی: از یک سو، گل نرگس جامی برداشت و از سوی دیگر، گل لاله از پر بودن ساغر صحبت کرد.
بنفشه سر زلف بر باد داد
پریشانی من مرا یاد داد
هوش مصنوعی: بنفشه به خاطر زلفش، وضعیت آشفته و پریشانی من را به من یادآوری کرد.
مگر بلبل از غنچه بیداد داشت
ز دل‌تنگیش بانگ و فریاد داشت
هوش مصنوعی: بلبل از دل‌تنگی‌اش فریاد و ناله می‌کرد، مگر اینکه غنچه به او ظلمی کرده باشد.
چنین روز با شادمانی بود
بود گر به وقت جوانی بود
هوش مصنوعی: در چنین روزی که همراه با شادی است، اگر این لحظه در زمان جوانی باشد، بسیار زیباتر و دل‌انگیزتر خواهد بود.
جوانی ز عیش و طرب سرمکش
که عیش و طرب با جوانیست خوش
هوش مصنوعی: جوانی را باید با شادی و سرور سپری کرد، زیرا لذت و خوشی بهترین هم‌نشین جوانی است.
پس از ما بسی روزگاران بود
که گل روید و نوبهاران بود
هوش مصنوعی: پس از ما مدت‌های زیادی خواهد گذشت که گل‌ها شکوفا می‌شوند و بهارها می‌آیند.
هزار آفرین بر لب راستان
بر آن کس که خوش خواند این داستان
هوش مصنوعی: هزاران تحسین بر زبان راستگویان باد، بر کسی که این داستان را با زیبایی روایت کرد.
نویسنده گر کج نخواهد نوشت
برومند بادا به خرم بهشت
هوش مصنوعی: اگر نویسنده حق را نگوید و از نوشتن مطلب درست دوری کند، بهتر است که در بهشت باقی نماند.