گنجور

شمارهٔ ۲ - فی التوحید و النعت و مناقب الخلفاء الراشدین رضوان الله علیهم اجمعین

ای از تو پر گهر کف دریای پر خروش
هندوی درگهت شب شامی در فروش
استاد کارخانه ی صنعت زدوده زنگ
از روی نه طبقچه ی چرخی هفت جوش
هر شب چراغ کوکب عالم فروز را
کرده ز آبنوس مشبّک چراغ پوش
حلواگری که تندی بازار شهد از اوست
نیش ترا بیاد تو از ذوق کرده نوش
گاهی ز برق بر جگر که زنی سنان
گاهی ز رعد در دل ابر افکنی خروش
چون یاد کرد از آتش دلسوز قهر تو
زد خون لعل در جگر کوهسار جوش
ای دیده ور بصنع تو نرگس ولی ضریر
وی ده زبان بذکر تو سوسن ولی خموش
ادامهٔ شعر تایپ نشده (نسخهٔ چاپی سهیلی خوانساری صفحهٔ ۱۲۸)

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از تو پر گهر کف دریای پر خروش
هندوی درگهت شب شامی در فروش
هوش مصنوعی: ای با ارزش همچون مروارید، تو مانند دریای طوفانی هستی که در بارگاه تو، شب‌های شامی نفروش است.
استاد کارخانه ی صنعت زدوده زنگ
از روی نه طبقچه ی چرخی هفت جوش
هوش مصنوعی: استاد، در کارخانه‌ای مشغول به کار است که زنگار را از سطح یک صفحه گردان با هفت جوش پاک می‌کند.
هر شب چراغ کوکب عالم فروز را
کرده ز آبنوس مشبّک چراغ پوش
هوش مصنوعی: هر شب چراغی که زیبایی‌اش مانند ستاره‌های آسمان می‌درخشد، با چوب سیاه رنگ و خوش طرحی پوشانده شده است.
حلواگری که تندی بازار شهد از اوست
نیش ترا بیاد تو از ذوق کرده نوش
هوش مصنوعی: شیرینی سازی که در بازار شهدش مشهور است، با شیرینی‌هایش تو را به یاد می‌آورد و از لذت آن، نیشی به تو می‌زند.
گاهی ز برق بر جگر که زنی سنان
گاهی ز رعد در دل ابر افکنی خروش
هوش مصنوعی: گاهی می‌زنی بر دل ما چون برق، و گاهی همچون رعد صدای عجیبی از دل ابر برمی‌خیزد.
چون یاد کرد از آتش دلسوز قهر تو
زد خون لعل در جگر کوهسار جوش
هوش مصنوعی: وقتی که یاد آتش دل‌سوز تو به میان می‌آید، خون لعل از دل کوه جاری می‌شود.
ای دیده ور بصنع تو نرگس ولی ضریر
وی ده زبان بذکر تو سوسن ولی خموش
هوش مصنوعی: ای چشمی که به زیبایی‌ها آگاهی، مانند نرگس می‌نگری، اما نادانی از آنچه می‌بیند. زبانت برای ذکر تو مانند گل سوسن است، اما چون خاموشی بر تو حاکم است، نمی‌تواند سخن بگوید.