گنجور

شمارهٔ ۶۹

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست
سنبلش در پیچ و ما را رشته ی جان تافتست
آن دو افعی سیاه مهره بازش از چه روی
همچو ثعبان بر کف موسی عمران تافتست
جادوی مردم فریب او چو خوابم بسته است
زلف هندویش چرا نعلم بدانسان تافتست
گر نمی خواهد که ما را رشته ی جان بگسلد
آن طناب چنبری بهرچه چندان تافتست
مهر رخسار تو در جان من شوریده دل
همچو ماه چارده در کنج ویران تافتست
آن بنا گوش دلافروزست یا مه یا چراغ
کز شب زلف تو چون شمع شبستان تافتست
باده پیش آور که از عکس می و مهر رخت
در دلم گوئی که صد خورشید تابان تافتست
بنده تا دست طلب در دامن عشق تو زد
هرگزت روزی ز غفلت سر ز فرمان تافتست؟
همچو زلفت کار خواجو روز و شب آشفته بود
با تو گر یک روز روی از مهر و پیمان تافتست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست
سنبلش در پیچ و ما را رشته ی جان تافتست
هوش مصنوعی: دل ما در آتش عشق می‌سوزد و موهای محبوب ما در باد رقصان است. گلش در پیچ و تاب است و ما در کلاف عشق گرفتار شده‌ایم.
آن دو افعی سیاه مهره بازش از چه روی
همچو ثعبان بر کف موسی عمران تافتست
هوش مصنوعی: چرا آن دو افعی سیاه که نشانه‌های خاصی دارند، مثل ماری بزرگ بر دستان موسی، درخشش و نورانی شدگی دارند؟
جادوی مردم فریب او چو خوابم بسته است
زلف هندویش چرا نعلم بدانسان تافتست
هوش مصنوعی: جادوی مردم فریب او مانند خواب مرا دربسته است. زلف‌های هندی‌اش به چه دلیل این‌گونه درخشان و تابان است؟
گر نمی خواهد که ما را رشته ی جان بگسلد
آن طناب چنبری بهرچه چندان تافتست
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی که زندگی ما قطع شود، آن طناب چنبری که محکم بافته شده را برای چه به سختی می‌تنی؟
مهر رخسار تو در جان من شوریده دل
همچو ماه چارده در کنج ویران تافتست
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی چهره تو در دل سرگردان من مانند نور ماه کامل است که در گوشه‌ای تاریک می‌درخشد.
آن بنا گوش دلافروزست یا مه یا چراغ
کز شب زلف تو چون شمع شبستان تافتست
هوش مصنوعی: این گفته بیانگر زیبایی و روشنی خاصی است که از چهره تو emanates. او به مانند ماه یا چراغی در شب، نورانی و درخشان است و در میان تاریکی زلف تو، مانند شمعی در یک شبستان، می‌درخشد.
باده پیش آور که از عکس می و مهر رخت
در دلم گوئی که صد خورشید تابان تافتست
هوش مصنوعی: شراب را بیاور که وقتی به چهره‌ی تو نگاه می‌کنم، گویی صد خورشید روشن در دل من درخشش دارند.
بنده تا دست طلب در دامن عشق تو زد
هرگزت روزی ز غفلت سر ز فرمان تافتست؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که من با خواسته‌ام به عشق تو نزدیک شدم، آیا تو هرگز به خاطر غفلت از راه فرمان محبت دور شدی؟
همچو زلفت کار خواجو روز و شب آشفته بود
با تو گر یک روز روی از مهر و پیمان تافتست
هوش مصنوعی: کار و بار من همواره مثل زلف تو در هم و آشفته است. اگر تو یک روز از محبت و پیمانی که داریم روی بگردانی، زندگی‌ام دچار آشفتگی بیشتری خواهد شد.