شمارهٔ ۶۵
در شب زلف تو مهتابی خوشست
در لب لعل تو جلابی خوشست
پیش گیسویت شبستانی نکوست
طاق ابروی تو محرابی خوشست
حلقه ی زلف کمند آسای تو
چنبری دلبند و قلابی خوشست
پیش رویت شمع تا چند ایستد
گو دمی بنشین که مهتابی خوشست
گر دلم در تاب رفت از طرّه ات
طیره نتوان شد که آن تابی خوشست
آتش رویت که آب گل بریخت
در سواد چشم من آبی خوشست
مردم چشمم که در خون غرقه شد
دمبدم گوید که غرقابی خوشست
بر در میخانه خوانم درس عشق
زانک باب عاشقی با بی خوشست
بخت خواجو همچو چشم مست تو
روزگاری شد که در خوابی خوشست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در شب زلف تو مهتابی خوشست
در لب لعل تو جلابی خوشست
هوش مصنوعی: در شب زلف تو مثل ماه تابناک زیباست و روی لبت مانند دوای خوشبو و دلپذیری است.
پیش گیسویت شبستانی نکوست
طاق ابروی تو محرابی خوشست
هوش مصنوعی: موی تو همچون یک شبستان زیباست و قوس ابرویت مانند یک محراب دلنشین و شگفتانگیز است.
حلقه ی زلف کمند آسای تو
چنبری دلبند و قلابی خوشست
هوش مصنوعی: زلفهای تو به مانند کمند و دام، دل مرا به چنگ آورده و بسیار زیبا و جذاب هستند.
پیش رویت شمع تا چند ایستد
گو دمی بنشین که مهتابی خوشست
هوش مصنوعی: ایستادن شمع پیش روی تو تا کی ادامه دارد؟ بگو یک لحظه بنشین که درخشندگی مهتاب بسیار زیباست.
گر دلم در تاب رفت از طرّه ات
طیره نتوان شد که آن تابی خوشست
هوش مصنوعی: اگر دل من از زیبایی موی تو به تپش بیفتد، نمیتوان آن را کنترل کرد، زیرا این عشق و کشش بسیار دلپذیر است.
آتش رویت که آب گل بریخت
در سواد چشم من آبی خوشست
هوش مصنوعی: وجود تو مانند آتش میدرخشد و چشمانم را با زیبایی خاصی پر کرده است، به گونهای که اشکهایم مانند گل بر روی صورت من ریخته میشود و رنگی دلپذیر به آن میبخشد.
مردم چشمم که در خون غرقه شد
دمبدم گوید که غرقابی خوشست
هوش مصنوعی: مردم در حالی که چشمانم در خون و غم غرق شده است، همواره میگویند که غرق شدن در این وضعیت لذت بخش است.
بر در میخانه خوانم درس عشق
زانک باب عاشقی با بی خوشست
هوش مصنوعی: به درِ میخانه میروم تا درس عشق را بیاموزم، زیرا راه عاشقی برای کسی که بیخبر است، دشوار است.
بخت خواجو همچو چشم مست تو
روزگاری شد که در خوابی خوشست
هوش مصنوعی: بخت و اقبال خواجو مانند چشمان مست تو، روزگاری خوشی را تجربه کرد که در خواب و آرامش به سر میبرد.
حاشیه ها
1398/04/24 07:06
زهرا
در شب زلف تو مهتابی خوش است
در لب لعل تو جلایی خوش است.
به نظر من در مصرع دوم بیت اول به جای جلایی باید جلابی باشد چون هم معنی و هم وزن بهتری پیدا میکند.همچنین در ابیات بعدی با محرابی، قلابی، مهتابی، آبی، غرقابی، بابی و آبی هم حروفی مناسبی شکل میگیرد
1398/05/27 06:07
فقیه
سلام
مصرع دوم کلمه قافیه {جلایی} با دیگر قافیه ها هم قافیه نیستند
دیدم خانم زهرا هم نوشتند
ولی ترتیب اثری ندادید
لطفا اصلاح شود
در شب زلف تو مهتابی خوش است
در لب لعل تو جلایی خوش است