شمارهٔ ۶۳
شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
ما را شبی مبارک و روزی خجسته است
هر چند نیست با کمرت هیچ در میان
خود را بزرنگر که چنان بر تو بسته است
با من مکن به پسته ی شیرین مضایقت
آخر نه شهر جمله پر از قند و پسته است
دانی که بر عذار تو خال سیاه چیست
زاغی که بر کناره ی باغی نشسته است
من چون ز دام عشق رهائی طلب کنم
کانکس که خسته است بتیغ تو رسته است
گفتم که چشم مست تو خونم بریخت گفت
یک لحظه تن بزن که بخسبد که خسته است
خواجو چنین که اشک تو بینم ز تاب مهر
گوئی مگر که رشته پروین گسسته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
هوش مصنوعی: شور و شوقی در زلف تو وجود دارد که از قید و بند رهایی یافته است. خط زیبای تو همانند گیاهی است که از شکر رشد کرده و سرسبز شده است.
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
هوش مصنوعی: آن زن هندی سیاهچهره که به او وابستهای، قلب بسیاری از دلیران را شکسته است.
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
ما را شبی مبارک و روزی خجسته است
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جمال تو باعث شور و آشفتگی در جهان شود، برای ما شبی نیکو و روزی خوش است.
هر چند نیست با کمرت هیچ در میان
خود را بزرنگر که چنان بر تو بسته است
هوش مصنوعی: هر چند که بین تو و او هیچ ارتباطی وجود ندارد، اما خودت را بزرگتر از آنچه که هستی تصور کن، زیرا او به گونهای به تو وابسته است.
با من مکن به پسته ی شیرین مضایقت
آخر نه شهر جمله پر از قند و پسته است
هوش مصنوعی: با من در مورد پسته ی شیرین سختگیر نباش، زیرا در این شهر همه جا پر از قند و پسته است.
دانی که بر عذار تو خال سیاه چیست
زاغی که بر کناره ی باغی نشسته است
هوش مصنوعی: میدانی که آن نقطه سیاه بر صورت تو چیست؟ زاغی است که بر لبهی باغ نشسته است.
من چون ز دام عشق رهائی طلب کنم
کانکس که خسته است بتیغ تو رسته است
هوش مصنوعی: من وقتی که از عشق میخواهم رهایی پیدا کنم، مانند کسی هستم که از بند و زنجیر خسته شده و با تبر از آن رسته است.
گفتم که چشم مست تو خونم بریخت گفت
یک لحظه تن بزن که بخسبد که خسته است
هوش مصنوعی: به او گفتم که نگاه دلربایت باعث درد و رنج من شده است، او در پاسخ گفت: یک لحظه از این حال بیرون بیا و استراحت کن، زیرا خسته و فرسوده شدهای.
خواجو چنین که اشک تو بینم ز تاب مهر
گوئی مگر که رشته پروین گسسته است
هوش مصنوعی: خواب و خواب دیدن تو را میبینم و اشک تو را احساس میکنم. به نظر میرسد که نور خورشید، مانند دوری ستاره پروین، از زندگیام رفته است.
حاشیه ها
1400/03/11 02:06
کوروش
گر زانک روی و موی تو آشوب عالمست
ما را شبی مبارک و روزی خجسته است
روی و موی جابجا نوشته شدند اول باید موی نوشته بشه تا با مصرع بعدی جور در بیاد لطفا درستش کنید