شمارهٔ ۵۸
هر که او دیدهٔ مردمکش مستت دیدهست
بس که بر نرگس مخمور چمن خندیدهست
مردم از هر طرفی دیده در آنکس دارند
که مرا مردم این دیدهٔ حسرت دیدهست
ایکه گفتی «سر ببریده سخن کی گوید!»
بنگر این کلک سخنگو که سرش ببریدهست
گویی آن سنبل عنبرشکن مشکفروش
به خطا مشک ختن بر سمنت پاشیدهست
زان بود زلف تو شوریده که چو نرفت به چین
شده زنجیری و بر کوه و کمر گردیدهست
سر آن زلف نگونسار سزد گر ببرند
که دل ریش پریشان مرا دزدیدهست
خبرت هست که اشکم چو روان میگشتی
در قفای تو دویدهست و به سر غلتیدهست
دم ز مهر تو زنم گر نزنم تا به ابد
که دلم مهر تو در عهد ازل ورزیدهست
هرچه در باب لب لعل تو گوید خواجو
جمله در گوش کن ایدوست که مرواریدست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که او دیدهٔ مردمکش مستت دیدهست
بس که بر نرگس مخمور چمن خندیدهست
هوش مصنوعی: هر کس که نظرش به کسی افتاده که موجب هلاکت دیگران شده، باید بداند که چقدر از زیباییهای طبیعی و ظرافتهای عالم لذت برده است.
مردم از هر طرفی دیده در آنکس دارند
که مرا مردم این دیدهٔ حسرت دیدهست
هوش مصنوعی: مردم از زوایای مختلف به کسی نگاه میکنند و او را میبینند، اما نگاه مردم به من، نگاهی پر از حسرت و آرزوست.
ایکه گفتی «سر ببریده سخن کی گوید!»
بنگر این کلک سخنگو که سرش ببریدهست
هوش مصنوعی: هر کسی که میگوید کسی که سرش بریده است، نمیتواند سخن بگوید، به این شخص نگاه کن که با وجود این وضعیت، هنوز سخن میگوید.
گویی آن سنبل عنبرشکن مشکفروش
به خطا مشک ختن بر سمنت پاشیدهست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن سنبل زیبا و خوشبو که عطرش را پخش میکند، به اشتباه عطر مشک ختن را بر روی زمین ریخته است.
زان بود زلف تو شوریده که چو نرفت به چین
شده زنجیری و بر کوه و کمر گردیدهست
هوش مصنوعی: از آن زلف تو به شدت پریشانم که وقتی به چین نرسید، به زنجیری بدل شده و بر کوه و کمر پیچیده است.
سر آن زلف نگونسار سزد گر ببرند
که دل ریش پریشان مرا دزدیدهست
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و جذابیت ظاهری آن زلفهای آشفته، اگر آن را ببرند، کاملاً مناسب است؛ زیرا این زلفها دل رنجیده و پریشان من را به سرقت برده است.
خبرت هست که اشکم چو روان میگشتی
در قفای تو دویدهست و به سر غلتیدهست
هوش مصنوعی: شما میدانید که اشک من وقتی به دنبالت میآمد، به خاطر غم و دلتنگی، به سرعت از چهرهام سرازیر میشد و به زمین میافتاد.
دم ز مهر تو زنم گر نزنم تا به ابد
که دلم مهر تو در عهد ازل ورزیدهست
هوش مصنوعی: هر زمان که درباره محبت تو صحبت کنم، حتی اگر این صحبت را به حالا محدود نکنم، چون عشق تو در وجود من از زمان خلقت جاودان است.
هرچه در باب لب لعل تو گوید خواجو
جمله در گوش کن ایدوست که مرواریدست
هوش مصنوعی: هر آنچه درباره لبهای زیبای تو میگوید خواجو، دوست من، تنها به گوش بسپار، زیرا که حقیقتا همانند مروارید ارزشمند است.