شمارهٔ ۵۶
یاد باد آن روز کز لب بوی جان می آمدت
خط بسوی خاور از هندوستان می آمدت
هر زمان از قلب عقرب کوکبی می تافتت
هر نفس سنبل نقاب ارغوان می آمدت
چون خدنگ چشم جادو مینهادی در کمان
ناوک مژگان یکایک بر نشان می آمدت
چون ز باغ عارضت هر دم بهاری می شکفت
هر زمان مرغی بطرف گلستان می آمدت
در چمن هر دم که چون عرعر خرامان می شدی
خنده بر بالای سرو بوستان می آمدت
چون جهانی را برخ آرام جان می آمدی
از جهان جان ندا جان و جهان می آمدت
در تکلم لعل شیرینت چو می شد درفشان
چشمه های آب حیوان از دهان می آمدت
چون میان بوستان از دوستان رفتی سخن
گاه گاهی نام خواجو بر زبان می آمدت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد باد آن روز کز لب بوی جان می آمدت
خط بسوی خاور از هندوستان می آمدت
هوش مصنوعی: یاد آن روز بخیر که بوی خوش زندگی از لبهای تو به مشام میرسید و خطی از سوی شرق، از هندوستان به سوی تو میآمد.
هر زمان از قلب عقرب کوکبی می تافتت
هر نفس سنبل نقاب ارغوان می آمدت
هوش مصنوعی: هر وقت که عقرب ساعت را نشان میداد، یک ستاره از دلش میدرخشید و هر لحظه یک سنبل زیبا با چهرهای سرخ به سمت تو میآمد.
چون خدنگ چشم جادو مینهادی در کمان
ناوک مژگان یکایک بر نشان می آمدت
هوش مصنوعی: چشمان تو همچون تیرهایی بودند که به سمت من پرتاب میشدند و هر کدام از مژگان زیبای تو نشانی از عشق و جادوی وجودت را به من نشان میدادند.
چون ز باغ عارضت هر دم بهاری می شکفت
هر زمان مرغی بطرف گلستان می آمدت
هوش مصنوعی: هر لحظه از زیباییهای چهرهات مانند بهاری تازه جوانه میزند و در هر زمانی، پرندهای به سوی باغ گلهایت میآید.
در چمن هر دم که چون عرعر خرامان می شدی
خنده بر بالای سرو بوستان می آمدت
هوش مصنوعی: هر بار که تو در چمن به آرامی قدم میزدی، خندهای از بالای سرو باغ به تو میرسید.
چون جهانی را برخ آرام جان می آمدی
از جهان جان ندا جان و جهان می آمدت
هوش مصنوعی: هر وقت که به آرامش میرسیدی، جهان برایت زیبا و دلانگیز میشد و از عمق وجود خود احساسات و زندگی را به تو منتقل میکرد.
در تکلم لعل شیرینت چو می شد درفشان
چشمه های آب حیوان از دهان می آمدت
هوش مصنوعی: وقتی که تو با زبان شیرین و دلنشینت سخن میگویی، مانند چشمههای زنده، آب حیات از دهان تو جاری میشود.
چون میان بوستان از دوستان رفتی سخن
گاه گاهی نام خواجو بر زبان می آمدت
هوش مصنوعی: وقتی که در باغ دوستانت بودی، نام خواجو گاهی به زبان میآمد و صحبت از او میشد.