گنجور

شمارهٔ ۵۵

هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت
که کند چاره ام این لحظه که بیچاره شدم
که دهد یاریم امروز که آن یار برفت
جهد کردم که ز دل بوکه برآید کاری
چکنم کاین دل محنت زده از کار برفت
این زمان بلبل دلسوخته گودم درکش
زانک آن طوطی خوش نغمه ز گلزار برفت
درد بیمار عجب گر بدوائی برسد
خاصه اکنون که طبیب از سر بیماری برفت
همچو آن فتنه که دیوانه ام از رفتارش
آدمی زاده ندیدم که پری وار برفت
بت ساغرکش من تا بشد از مجلس انس
آبروی قدح و رونق خمّار برفت
آن چه می بود که تا ساقی از آن می پیمود
کس ندیدیم که از میکده هشیار برفت
بوی انفاس تو خواجو همه عالم بگرفت
این چه عطرست که آب رخ عطّار برفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
هوش مصنوعی: دوست عزیز، آیا خبری داری از آن محبوب که رفته است؟ یا از کسی چیزی شنیده‌ای درباره آن معشوق زیرک که دور شده؟
غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت
هوش مصنوعی: امروز به فکر غمم باش، چون دیگر کار از دستم خارج شده است. لحظه‌ای را نگه‌دار، چون محبوبم رفت.
که کند چاره ام این لحظه که بیچاره شدم
که دهد یاریم امروز که آن یار برفت
هوش مصنوعی: این لحظه من در مشکلات و بیچارگی گیر کرده‌ام و از خدا می‌خواهم که امروز کسی به من کمک کند، چون آن یار مورد علاقه‌ام دیگر در کنارم نیست.
جهد کردم که ز دل بوکه برآید کاری
چکنم کاین دل محنت زده از کار برفت
هوش مصنوعی: تلاش کردم که از دل خود غم و اندوه را دور کنم، ولی نمی‌دانم چه کاری انجام دهم تا این دل خسته و زجرکشیده آرام بگیرد و از درد و رنج رهایی یابد.
این زمان بلبل دلسوخته گودم درکش
زانک آن طوطی خوش نغمه ز گلزار برفت
هوش مصنوعی: این زمان بلبل دلسوخته در اینجا سر می‌زند، زیرا آن طوطی خوش‌نوا از باغ بیرون رفته است.
درد بیمار عجب گر بدوائی برسد
خاصه اکنون که طبیب از سر بیماری برفت
هوش مصنوعی: اگر درد بیمار از راهی به پزشک برسد، شگفت‌انگیز است، به‌ویژه اکنون که خود پزشک به دلیل بیماری‌اش رفته است.
همچو آن فتنه که دیوانه ام از رفتارش
آدمی زاده ندیدم که پری وار برفت
هوش مصنوعی: مانند آن آشوبی که من را دیوانه کرده، انسانی را ندیدم که چون پری به زیبايي و شکوه برود.
بت ساغرکش من تا بشد از مجلس انس
آبروی قدح و رونق خمّار برفت
هوش مصنوعی: ساقی من که زیبایی‌اش باعث شادابی و نشاط مجلس بود، زمانی که از مجالس خوش گذرانی دور شد، زیبایی و جذابیت جام و می نیز از بین رفت.
آن چه می بود که تا ساقی از آن می پیمود
کس ندیدیم که از میکده هشیار برفت
هوش مصنوعی: هیچ کس را ندیدیم که پس از نوشیدن شراب از میکده باهوش و هشیار خارج شود.
بوی انفاس تو خواجو همه عالم بگرفت
این چه عطرست که آب رخ عطّار برفت
هوش مصنوعی: بوی نفس‌های تو، خواجو، تمام دنیا را معطر کرده است. این چه عطری است که حتی عطر فروش هم از آن غافل مانده است؟

حاشیه ها

1399/04/01 23:07
ندا

که کند چاره‌ام این لحظه که بیچاره شدم؟
که دهد یاری‌ام امروز که آن یار برفت؟
این بیتش خیلی به دل می‌نشینه. مناسب اوقات ترک شدن...