گنجور

شمارهٔ ۵۰

خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت
روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت
خاک آن باد شوم کو بمن آرد بویت
زلف هندوی تو باید که پریشان نشود
زانک پیوسته بود همره و هم زانویت
سحرا گر زانک جنینست که من می نگرم
خواب هاروت ببندد بفسون جادویت
بیم آنست که دیوانه شوم چون بینم
روی آن آب که زنجیر شود چون مویت
عین سحرست که هر لحظه برو به بازی
شیرگیری کند و صید پلنگ آهویت
روز محشر که سر از خاک لحد بردارند
هر کسی روی بسوئی کند و من سویت
مرغ دل صید کمانخانه ی ابروی تو شد
چه کمانست که پیوسته کشد ابرویت
بر سر کوی تو خواجو ز سگی کمتر نیست
گاه گاهی چه بود گر گذرد در کویت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت
روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت
هوش مصنوعی: باد خنکی که از کنار کوی تو عبور کند، بسیار خوشایند است و همچنین چشمی که بر چهره‌ات بیفتد، روشن و زیباست.
صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت
خاک آن باد شوم کو بمن آرد بویت
هوش مصنوعی: آن پرنده بدبختی که بر بام من می‌گذرد، نماد شومی است، و بادی که بوی تو را به من می‌آورد نیز نشان می‌دهد که چه دشواری‌هایی بر سر راهمان است.
زلف هندوی تو باید که پریشان نشود
زانک پیوسته بود همره و هم زانویت
هوش مصنوعی: موهای هندی تو باید همیشه آشفته بماند، چون همواره با پای تو در هم می‌آمیزد.
سحرا گر زانک جنینست که من می نگرم
خواب هاروت ببندد بفسون جادویت
هوش مصنوعی: اگر در بیابان اینچنین زیبایی وجود دارد که من می‌بینم، خواب هاروت نیز با جادوگری تو پوشیده خواهد شد.
بیم آنست که دیوانه شوم چون بینم
روی آن آب که زنجیر شود چون مویت
هوش مصنوعی: نگرانی من این است که وقتی چهره آن محبوب را ببینم، آن‌قدر شگفت‌انگیز و دلربا است که مرا دیوانه خواهد کرد مانند زنجیر شدن ابریشم موی او.
عین سحرست که هر لحظه برو به بازی
شیرگیری کند و صید پلنگ آهویت
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف حالتی شگفت‌انگیز و جادویی می‌پردازد که در آن هر لحظه می‌تواند انسان را به چالشی جذاب و هیجان‌انگیز بکشاند. همچنین به نوعی شکار و به دست آوردن چیزی باارزش نیز اشاره دارد، مشابه شکار پلنگ با دقت و مهارت.
روز محشر که سر از خاک لحد بردارند
هر کسی روی بسوئی کند و من سویت
هوش مصنوعی: در روز قیامت که مردم از قبرهایشان برمی‌خیزند، هر کس به سمت خاصی می‌رود، اما من فقط به سوی تو می‌آیم.
مرغ دل صید کمانخانه ی ابروی تو شد
چه کمانست که پیوسته کشد ابرویت
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل من به دام کمان ابروی تو افتاده است. چه کمانی است که مدام ابروی تو را برای کشش آماده می‌کند؟
بر سر کوی تو خواجو ز سگی کمتر نیست
گاه گاهی چه بود گر گذرد در کویت
هوش مصنوعی: در کنار خیابان تو، خواجو از یک سگ هم کمتر نیست. چه اشکالی دارد اگر گاهی کسی از کوی تو عبور کند؟