گنجور

شمارهٔ ۵

آنک بر هر طرفی منتظرانند او را
ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را
سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود
جای آن هست که بر چشم نشانند او را
حیف باشد که چنان روی ببیند هر کس
زانک کوته نظران قدر ندانند او را
هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری
بود آیا که بمقصود رسانند او را
راز عشّاق چو از اشک نماند پنهان
فرض عینست که از دیده برانند او را
هر که جان در قدمش بازد و قدری داند
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را
خواجو ار تشنه بمیرد بجز از مردم چشم
آبی این طایفه بر لب نچکانند او را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنک بر هر طرفی منتظرانند او را
ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را
هوش مصنوعی: در هر سو افرادی منتظر او هستند، اما هیچ‌کس به آنها توجهی نمی‌کند، چرا که همگان در نگرانی خود غرق شده‌اند.
سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود
جای آن هست که بر چشم نشانند او را
هوش مصنوعی: اگر سرو در نزدیکی منبعی باشد، بهترین مکان برای او همانجاست که بر روی چشم‌هایم قرار گیرد.
حیف باشد که چنان روی ببیند هر کس
زانک کوته نظران قدر ندانند او را
هوش مصنوعی: متاسفانه که هر کسی با چشمان کم‌عمق خود چنین چهره‌ای را ببیند، زیرا آنان ارزش و بزرگی او را درک نمی‌کنند.
هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری
بود آیا که بمقصود رسانند او را
هوش مصنوعی: دل من به دنبال آن لب شیرین است که شکرین باشد. آیا کسی می‌تواند او را به من برساند؟
راز عشّاق چو از اشک نماند پنهان
فرض عینست که از دیده برانند او را
هوش مصنوعی: راز عاشقان زمانی که از اشک دیگر پنهان نماند، همچون این است که او را از دیدگان دور کنند.
هر که جان در قدمش بازد و قدری داند
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را
هوش مصنوعی: هر کس که به پای او جان بدهد و ارزش وجود او را درک کند، از دل‌سوختگان و عاشقان واقعی نخوانده می‌شود.
خواجو ار تشنه بمیرد بجز از مردم چشم
آبی این طایفه بر لب نچکانند او را
هوش مصنوعی: اگر خواجو تشنه بمیرد، اعضای این گروه با چشمان آبی هرگز آب را بر لبان او نخواهند ریخت.

حاشیه ها

1399/08/31 21:10

بیت اخر مصرع دوم آب این طایفه هستش/لطفا تصحیح بفرمایید