گنجور

شمارهٔ ۴

خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
مرغ را باشد صداع از ناله ی شبگیر ما
داوری پیش که شاید برد اگر بی موجبی
خون درویشان بی طاقت بریزد میر ما
هم مگر لطف تو گردد عذر خواه بندگان
ورنه معلومست کز حد می رود تقصیر ما
صید آن آهوی روبه باز صیاد توئیم
ما شکار افتاده و شیر فلک نخجیر ما
تا دل دیوانه در زنجیر زلفت بسته ایم
ای بسا عاقل که شد دیوانه ی زنجیر ما
از خدنگ آه عالم سوز ما غافل مشو
کز کمان نرم زخمش سخت باشد تیر ما
ره مده در خانقه خواجو کسی را کاین نفس
با جوانان عشرتی دارد به خلوت پیر ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
هوش مصنوعی: پیر ما در خانه‌ی خمّار (شراب‌ساز) رخت و لباس خاصی به همراه دارد، ای رندان! همه شما که پیرو او هستید، بیایید و از این جام (ساغر) بنوشید.
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
هوش مصنوعی: اگر به خاطر شراب بدنام شده‌ایم، تدبیر چیست؟ چون تقدیر ما از ابتدا این‌گونه رقم خورده است.
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
مرغ را باشد صداع از ناله ی شبگیر ما
هوش مصنوعی: سرو به خاطر ناله‌ی دل‌سوخته‌ی عاشق شاداب است و مرغ به خاطر ناله‌ی صبحگاهی دچار سردرد می‌شود.
داوری پیش که شاید برد اگر بی موجبی
خون درویشان بی طاقت بریزد میر ما
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که بتواند قضاوت کند، شاید از او نتیجه‌ای حاصل شود. اگر بی‌دلیلی خون بی‌گناهانی که در رنج‌اند ریخته شود، این وضع به جایی نمی‌رسد.
هم مگر لطف تو گردد عذر خواه بندگان
ورنه معلومست کز حد می رود تقصیر ما
هوش مصنوعی: اگر لطف تو شامل حال بندگان شود، شاید بتوانند عذرخواهی کنند، وگرنه روشن است که خطاهای ما از حد فراتر می‌رود.
صید آن آهوی روبه باز صیاد توئیم
ما شکار افتاده و شیر فلک نخجیر ما
هوش مصنوعی: ما مانند صید و شکار شگفت‌انگیزی هستیم که در دست تو افتاده‌ایم و در واقع تو همان شکارچی هستی که ما را در دام خود گرفته‌ای.
تا دل دیوانه در زنجیر زلفت بسته ایم
ای بسا عاقل که شد دیوانه ی زنجیر ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر زلف تو دل دیوانه‌مان را به زنجیر کشیده‌ایم؛ بسیاری از افراد عاقل به خاطر زنجیر ما دیوانه شده‌اند.
از خدنگ آه عالم سوز ما غافل مشو
کز کمان نرم زخمش سخت باشد تیر ما
هوش مصنوعی: از تیر شگفت‌انگیز ما که درد و سوزی عمیق دارد غافل نمان؛ چرا که اگرچه کمان ما نرم و انعطاف‌پذیر است، اما تیرمان به شدت اثرگذار و آسیب‌رسان خواهد بود.
ره مده در خانقه خواجو کسی را کاین نفس
با جوانان عشرتی دارد به خلوت پیر ما
هوش مصنوعی: به کسی که دارای روحیه‌ٔ شاد و جوانی است، اجازه نده که به خانقاه خواجو بیاید؛ زیرا این نفس ساختار و حال و هوای خوشگذرانی با جوانان را دارد و به خلوت پیر ما نمی‌خورد.

حاشیه ها

1387/04/22 02:06
رسته

حافظ این غزل را استقبال کرده است :
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از تدبیر ما
در خرابات مغان ما نیز همدستان شویم
کاین چنین رفته است از روز ازل تقدیر ما

1395/12/17 05:03
م. طاهر

یا لطیف
در بیت دوم این غزل خواجوی کرمانی نگارش درست پاره دوم "هم چنین رفته است در عهد ازل تقدیر ما" می باشد ولی دو واژه "هم" و "چنین" به یکدیگر متصل شده و مفهوم اصلی را از دست داده است. واژه "هم" شکل کوتاه شده "همانا" می باشد و برای تأکید بر درستی این خبر است که تقدیر ما در عهد ازل اینچنین (چنین) رفته است.
شاد و سربلند باشید
م. طاهر