شمارهٔ ۴۷
ای لبت باده فروش و دل من باده پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم
صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست
هر که چون ماه نو انگشتنما شد در شهر
همچو ابروی تو در باده پرستان پیوست
تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بیخبر از جام الست
تو مپندار که از خود خبرم هست، که نیست
یا دلم بستهی بند کمرت نیست، که هست
آنچنان در دل تنگم زدهای خیمهی انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
همه را کار شرابست و مرا کار خراب
همه را باده به دستست و مرا باد به دست
چون بدیدم که سر زلف کژت بشکستند
راستی را دل من نیز بغایت بشکست
کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت به خواجو که مشو باده پرست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای لبت باده فروش و دل من باده پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
هوش مصنوعی: لب تو همچون بادهای است که دل من به آن شوق میورزد. جانم از شوق عشق تو به دیوانگی و مستی افتاده است.
تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم
صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست
هوش مصنوعی: بدن من پر از عشق توست، هر رشته مویت در دل خود صد پیچ و گره دارد و هر رشته مو، دارای داستانی است.
هر که چون ماه نو انگشتنما شد در شهر
همچو ابروی تو در باده پرستان پیوست
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند ماه نو در میان مردم دیده شود، همانند ابروی تو در دل عاشقان به زیبایی و جاذبهاش مشهور میگردد.
تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق
می پرستی که بود بیخبر از جام الست
هوش مصنوعی: هرگز از حالت مستی و عشق خارج نخواهم شد. من به قدری غرق در عشق هستم که حتی از حقیقت وجودم بیخبرم.
تو مپندار که از خود خبرم هست، که نیست
یا دلم بستهی بند کمرت نیست، که هست
هوش مصنوعی: به خودت گمان نبر که از حال خودم باخبرم. در واقع، دلم به چیز دیگری مشغول است و به تو وابسته است.
آنچنان در دل تنگم زدهای خیمهی انس
که کسی را نبود جز تو درو جای نشست
هوش مصنوعی: به قدری در دل من جا گرفتهای که هیچ کس به جز تو در آنجا جایی ندارد.
همه را کار شرابست و مرا کار خراب
همه را باده به دستست و مرا باد به دست
هوش مصنوعی: همه مشغول نوشیدنی و خوشی هستند، اما من در حال نابودی و سقوط هستم. دیگران باده در دست دارند، ولی من فقط باد و بیهویتی دارم.
چون بدیدم که سر زلف کژت بشکستند
راستی را دل من نیز بغایت بشکست
هوش مصنوعی: وقتی که دیدم که موهای کج و تابدار تو را قطع کردند، قلب من هم به شدت شکست.
کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت به خواجو که مشو باده پرست
هوش مصنوعی: اگر یاقوت به فروش باده مشغول شود، نمیتوان به خواجو گفت که به بادهپرستی نپردازد.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"تصنیف دیوانه ی مست"
با صدای سالار عقیلی (آلبوم هوای آفتاب)
حاشیه ها
1395/06/08 15:09
پارسا
به نظر بیت آخر به گونه ی زیر صحیح تر هست :
شیوه چشم تو تا باده فروشی باشد
نتوان گفت بخواجو که مشو باده پرست
(برگرفته از دکلمه برنامه یک شاخه گل)
1395/12/08 17:03
کسرا
درود بر پارسای عزیز