گنجور

شمارهٔ ۳۰

چو سرچشمه ی چشم من دیده است
لب غنچه بر چشمه خندیده است
بدان وجهم از دیده خون می رود
که از روی خوب تو ببریده است
چرا کینه ورزی کنون با کسی
که مهر تو پیش از تو ورزیده است
نهان کی کند خامه رازم که او
تراشیده ی ناتراشیده است
مرا غیرت آید که مکتوب تو
چنین در حدیث تو پیچیده است
اگر جور بر ما پسندی رواست
پسند تو ما را پسندیده است
از آن از لب خویشتن در خطم
که خطّت بحکم که بوسیده است
قلم را قدم زان قلم کرده ام
که برگرد نام تو گردیده است
دریغ از خیالت که شب تا بروز
مرا مونس مردم دیده است
چو نام تو در نامه بیند دبیر
بچشم بصیرت ترا دیده است
از آن چشم خواجو گهر بار شد
که خطّ تو بر دیده مالیده است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو سرچشمه ی چشم من دیده است
لب غنچه بر چشمه خندیده است
هوش مصنوعی: چشمان من مانند یک منبع سرشار از احساسات هستند و لبهای غنچه‌ مانند گل، با زیبایی خود بر این چشمه‌ی احساسات خنده می‌زنند.
بدان وجهم از دیده خون می رود
که از روی خوب تو ببریده است
هوش مصنوعی: می‌فهمم که حالا دیگر اشک‌هایم از چشمانم می‌ریزد، چرا که به خاطر زیبایی چهره‌ات دیگر نتوانسته‌ام به تو نگاه کنم.
چرا کینه ورزی کنون با کسی
که مهر تو پیش از تو ورزیده است
هوش مصنوعی: چرا با کسی دشمنی می‌کنی که قبل از تو به تو محبت ورزیده است؟
نهان کی کند خامه رازم که او
تراشیده ی ناتراشیده است
هوش مصنوعی: قلم نمی‌تواند راز مرا پنهان کند، چرا که او همان کسی است که خامی و ناتراشیدگی را به زیبایی نقش زده است.
مرا غیرت آید که مکتوب تو
چنین در حدیث تو پیچیده است
هوش مصنوعی: من احساس غیرت می‌کنم که نوشته تو به این شکل در داستان تو گنجانده شده است.
اگر جور بر ما پسندی رواست
پسند تو ما را پسندیده است
هوش مصنوعی: اگر تو به ما ظلم کنی، برایت قابل قبول است، اما آنچه برای تو خوشایند باشد، جا افتاده و برای ما هم پسندیده است.
از آن از لب خویشتن در خطم
که خطّت بحکم که بوسیده است
هوش مصنوعی: من به دلیل لبی که از خودم به جا گذاشتم، در این مسیر افتاده‌ام که تمام نشانه‌ها و خطوط زندگی‌ام تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
قلم را قدم زان قلم کرده ام
که برگرد نام تو گردیده است
هوش مصنوعی: من از زمان شروع نوشتن، قدم‌هایی برداشته‌ام که نام تو به دور این قلم گشته است.
دریغ از خیالت که شب تا بروز
مرا مونس مردم دیده است
هوش مصنوعی: ای کاش که خیالت در شب من را تنها بگذارد و روزها هم در کنار من بماند، اما متأسفانه فقط مردم مرا درک می‌کنند و تو نیستی.
چو نام تو در نامه بیند دبیر
بچشم بصیرت ترا دیده است
هوش مصنوعی: وقتی دبیر نام تو را در نامه ببیند، با درک و بینش خود تو را شناخته است.
از آن چشم خواجو گهر بار شد
که خطّ تو بر دیده مالیده است
هوش مصنوعی: چشمی که به زیبایی تو آراسته شده، مانند گوهر درخشان شده است؛ زیرا خط زیبای تو بر آن نقش بسته است.