گنجور

شمارهٔ ۱۸

حسن تو نهایت جمالست
لطف تو بغایت کمالست
با زلف تو هر که را سری هست
سر در قدم تو پایمالست
بی روی تو زندگی حرامست
وز دست تو جام می حلالست
باز آی که بی رخ تو ما را
از صحبت خویشتن ملالست
جانم که تذرو باغ عشقست
زین گونه شکسته پرّ و بالست
مرغ دل من هوا نگیرد
زانرو که چنین شکسته بالست
این نفحه ی روضه ی بهشتست
با نکهت گلشن وصالست
این خود چه شمامه ی شمیمست
وین خود چه شمایل شمالست
خواجو بلب تو آرزومند
چون تشنه به شربت زلالست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن تو نهایت جمالست
لطف تو بغایت کمالست
هوش مصنوعی: زیبایی تو به اوج کمال رسید است و محبت تو به نهایت لطف رسیده است.
با زلف تو هر که را سری هست
سر در قدم تو پایمالست
هوش مصنوعی: هر کس که به زلف تو دلبسته باشد، برای او سر ناز و کرامت تو ارزش زیادی دارد و او آماده است تا در پای تو به خاک بیفتد.
بی روی تو زندگی حرامست
وز دست تو جام می حلالست
هوش مصنوعی: بدون حضور تو زندگی بی‌معنا و نارواست و تنها با یاد توست که لذت حقیقی را می‌توان چشید.
باز آی که بی رخ تو ما را
از صحبت خویشتن ملالست
هوش مصنوعی: برگرد و بر ما بنگر که بی وجود تو، از تنهایی و نبودن تو رنج می‌بریم.
جانم که تذرو باغ عشقست
زین گونه شکسته پرّ و بالست
هوش مصنوعی: عشق مانند باغی است که روح من در آن پرواز می‌کند، اما به خاطر ناکامی‌ها و شکست‌ها، توانایی‌اش را از دست داده است.
مرغ دل من هوا نگیرد
زانرو که چنین شکسته بالست
هوش مصنوعی: پرنده دل من نمی‌تواند پرواز کند، چون بال‌هایش به خاطر شکستگی آسیب دیده‌اند.
این نفحه ی روضه ی بهشتست
با نکهت گلشن وصالست
هوش مصنوعی: این عطر و بویی که حس می‌شود، نشانه‌ای از بهشت است و بوی خوش آن، حاصل وصل و همراهی با معشوق است.
این خود چه شمامه ی شمیمست
وین خود چه شمایل شمالست
هوش مصنوعی: این چه بویی است که دارد و این چه شکلی است که مانند شمال می‌باشد.
خواجو بلب تو آرزومند
چون تشنه به شربت زلالست
هوش مصنوعی: خواجو مانند شخصی است که به شدت آرزوی کوشکی و زندگی خوش را دارد، همچون تشنه‌ای که به دنبال آب زلال می‌گردد.