گنجور

شمارهٔ ۱۷

پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست
بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزادست
آن که گویند که بر آب نهاد است جهان
مشنو ای خواجه که چون درنگری بر بادست
هر نفس مهر فلک بر دگری می‌افتد
چه توان کرد چو این سفله چنین افتادست
دل در این پیر زن عشوه‌گر دهر مبند
کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست
یاد دار این سخن از من که پس از من گویی
یاد باد آن که مرا این سخن از وی یادست
آن که شدّاد در ایوان ز زرافکندی خشت
خشت ایوان شه اکنون ز سر شدّادست
خاک بغداد به مرگ خلفا می‌گرید
ورنه این شطّ روان چیست که در بغدادست
گر پر از لاله سیراب بود دامن کوه
مرو از راه که آن خون دل فرهادست
همچو نرگس بگشا چشم و ببین کاندر خاک
چند روی چو گل و قامت چون شمشادست
خیمهٖٔ انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیادست
حاصلی نیست به جز غم ز جهان خواجو را
شادی جان کسی کو ز جهان آزادست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست
بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزادست
هوش مصنوعی: آنچه که مهم است، نظر و دیدگاه صاحب‌نظران درباره قدرت و حاکمیت است. در واقع، اهمیت سلیمان در این نیست که صاحب ملک و حکومت است، بلکه او کسی است که از خواسته‌ها و خواهش‌های دنیوی آزاد است.
آن که گویند که بر آب نهاد است جهان
مشنو ای خواجه که چون درنگری بر بادست
هوش مصنوعی: افرادی که می‌گویند دنیا مثل آب است، به اشتباه می‌گویند. ای آقا، وقتی دقیق‌تر نگاه کنی، متوجه می‌شوی که جهان در واقع بر روی باد است و هیچ ثباتی ندارد.
هر نفس مهر فلک بر دگری می‌افتد
چه توان کرد چو این سفله چنین افتادست
هوش مصنوعی: هر لحظه تاثیرات آسمان بر زندگی دیگران می‌رسد، چه کار می‌توان کرد وقتی که این انسان پست چنین سرنوشتی را داشته باشد.
دل در این پیر زن عشوه‌گر دهر مبند
کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست
هوش مصنوعی: دل خود را به این دنیای فریبنده نسپار، زیرا اینجا عروسی است که در آن بسیاری از دامادها وجود دارند و هر لحظه ممکن است عروس تغییر کند.
یاد دار این سخن از من که پس از من گویی
یاد باد آن که مرا این سخن از وی یادست
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش این حرف من را که بعد از من بگویی به یاد آن کسی که این سخن را از او در خاطر داشتم.
آن که شدّاد در ایوان ز زرافکندی خشت
خشت ایوان شه اکنون ز سر شدّادست
هوش مصنوعی: آن کس که شرف و قدرتش در دیار خود همچون کوهی استوار و عظیم بود، حالا در برابر قدرت و شکوه دیگران قرار گرفته و در واقع از عظمت او دیگر خبری نیست.
خاک بغداد به مرگ خلفا می‌گرید
ورنه این شطّ روان چیست که در بغدادست
هوش مصنوعی: خاک بغداد به خاطر مرگ خلفا افسوس می‌خورد، وگرنه این رود جاری در بغداد چه معنی دارد؟
گر پر از لاله سیراب بود دامن کوه
مرو از راه که آن خون دل فرهادست
هوش مصنوعی: اگر دامن کوه مرو از لاله‌های سرخ پر شده باشد، به این معنا نیست که باید از این مسیر عبور کنی، چون آن عشق و احساسات عمیق که در اینجا وجود دارد، از دل فرهاد ناشی شده است.
همچو نرگس بگشا چشم و ببین کاندر خاک
چند روی چو گل و قامت چون شمشادست
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را بگشا و ببین که در زمین چه زیبایی‌هایی وجود دارد؛ همانند گل‌ها و قد و قامت شمشادها.
خیمهٖٔ انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیادست
هوش مصنوعی: به این خانه‌ی قدیمی که هیچ استحکامی ندارد و بی‌دلیل ساخته شده است، دل نبند و در آنجا تنهایی و دوستی ایجاد نکن.
حاصلی نیست به جز غم ز جهان خواجو را
شادی جان کسی کو ز جهان آزادست
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز غم و اندوه از این دنیا نصیب خواجو نیست، زیرا کسی که از این دنیا آزاد باشد، شادی و خوشحالی را تجربه می‌کند.

حاشیه ها

1392/10/24 17:12
عارف

iهزاران آفرین برجان خواجو-

1395/01/19 15:04
....

ایا وزن درست تشخیص داده شده؟

1395/05/20 11:08
سپیدار

وزن به نظرم...فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن درسته

1400/09/09 19:12
مهرگان

وزن اعلام شده درسته. در واقع وزن اصلی با فعلاتن آغاز می‌شه ولی به دلیل اختیار شاعری «فاعلاتن به جای فعلاتن» بعضی ابیات با فاعلاتن آغاز شده.

1396/01/28 05:03
فرهاد

اینکه گویند که بر آب نهاده است جهان . .
بن طر بهتر میآید از (آنکه گویند . . . . .)
مطلبی هست لطفا راهنمایی فرمایید

1396/01/03 07:04
...

در مورد بیت دوم غزل مطلبی هست که فکر کردم شاید ذکرش مفید باشه.
این مطلب مربوط به اعتقاد قدما در مورد جهان هستی میشه. عمدتاً در ادبیات ما این طور رایج هست که زمین رو بر شاخ گاو و گاو رو بر پشت ماهی و ماهی رو در آب متصور بودن. این موضوع در اساطیر غربی (مثل یونان) هم وجود داره. حتی علت زلزله رو هم در این میدونستن که زمین از یکی از شاخهای گاو به شاخ دیگه منتقل میشه.
البته باید ذکر کرد این اعتقاد وحی منزل نیست و گاهی دیده شده این عناصر تغییراتی داشتن. ولی عمدتاً به همین شکل وارد آثار ادبی شده.
مثال:
کرکس و شیر فلک طعمه خوران در مصاف / ماهی و گاو زمین لرزه کنان زیر بار (خاقانی)
چون زمین بر پشت گاو استاد راست / گاو بر ماهی و ماهی در هواست (عطار)
کوه برگیری به دریا درکشی / گاو و ماهی را به بالا برکشی (عطار) و ...
قابل ذکر هست که روایتی هم هست از امام صادق که زمین رو بر ماهی، ماهی رو در آب، آب رو بر صخره، صخره رو بر شاخ گاو، گاو رو بر خاک نمناک و خاک نمناک رو بر چیزی که دانشمندان از درک آن عاجز هستن معرفی کرده.
در بیت دوم خواجو میگه به اینکه میگن بنیاد زمین بر آب نهاده شده توجه نکن، چون بنیاد زمین بر باد است. منظورش هم فکر می کنم واضحه. به بی اعتباری و عدم ثبات وضعیت هستی اشاره می کنه، همون مفهومی که در کل غزل مورد نظر شاعر هست.
عذر میخوام پرحرفی کردم.

1396/01/03 07:04
گمنام-۱

بر خوان نوروز در کنار سبزه و سنبل و...هم چنین آیینه ای می نهادند و بر روی آن تخم مرغی ،
می گفتند در لحظه تحویل سال ، زمانی که گاو
( گاو نخستین؟؟) خسته ، زمین را ازین شاخ به آن شاخ جابجا می کند ، مرغانه بر آیینه خواهد لغزید
و شگفتا می لغزید !! یا ما چنین میدیدیم.
و بر من ببخشایید ار ازین شاخ بدان شاخ پریدم.

1397/10/13 11:01
علی سنجرانی

بسیار خوشحالم که توضیح بند دوم شعر را خواندم "آنکه گویند که بر آب .‌‌.."
راستش تا کنون اینگونه برداشتی ژرف از سخن خواجو نداشتم.
عجب آدمهای با سوادی داریم، قدری حالت افتخار به من دست داد که پارسی زبانم.

1397/11/16 05:02
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

آقای شمس الحق که خود را صاحب کرسی تدریس ادبیات پارسی در برخی دانشگاه های خارج هم می دانید لطفا مشخص کنید کجا حافظ چنین سخنی فرموده است که:
استاد سخن سعدیست نزد همه کس اما
دارد غزل حافظ طرز سخن خواجو
مشخص است مقامات ادبی شما را از همین جا می توان دریافت
اما بعد کلمه غول بار منفی زیادی دارد و لقب غول به خداوندگاران ادب پارس نشان از ...
بگذریم
شما که خدا را شکر ضاحب مقامات عالیه در ادبیات پارس هستید و سخن از هرجا که بشود صاحب نظرید و سفر کرده و بلکه واصل شده به آنجایید می توانستید از واژه هایی چون قله های شعر فارسی، خداوندگاران شعر فارسی یا ... استفاده کنید
تا مرد سخن نگته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
ایام عزت دوستان مستدام

1399/04/26 03:06
رضا س

حافظ در غزل با مطلع: بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است/ بیار باده که بنیاد عمر بر باد است به استقبال این غزل خواجو رفته که در قسمت استقبالهای حافظ از خواجو در سایت نیومده. بیت: دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند/ کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست رو حافظ به این شکل در همان غزل آورده: مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/ که این عجوز عروس هزار دامادست

1399/09/13 18:12
محمود عبادی

من این غزل خواجو را از جهت فخامت زبان کمتر از غزل حافظ نمیدانم آنجا که میفرماید" بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است و.......

1399/10/07 14:01
محمود عبادی

در مصاع :
خاک بغداد زخون خلفا میگرید
به بینیذ حرف خچند بار تکرار شده است . پس فقط خواجه نیست که استاد واج آوائی است

1400/01/30 15:03
عباس یاراحمدی

واقعا شعر زیبا و پر مفهومی است
هزار آفرین بر این طبع بلند

1400/02/23 13:04
بهیار سپیدان

درود بر شعر پژوهان
وام گیری شاعران ار پیشینیان و معاصران پدیده ی آشکاری است اما در مورد حافظ سخن به گونه ای دیگر است. حافظ برای بروز شدت امانتداری می گوید
از
گفته ی کمال دلیلی بیاورم ....
که منظور کمال الدین اسماعیل اصفهانی از بنیانگذاران سبک شعر عراقی ست اما
انبوه استفاده اش از سعدی را
چه در باب وزن اشعار
چه برداشتن و به کاربردن در مطلع شعر
چه در متن
سکوتی عجیب را در پیش گرفته است.
دیدن کتاب بدعت ها و بدایع نیمایوشیج از مهدی اخوان ثالث هم با ارش است
بویژه در باب استفاده ی عجیب حافظ از اشعار ناصرالدین بخارایی
تا جایی که بیتی که بر مزار خواجه حافظ نوشته شده از ناصر بخارایی است فقط با تغییر قافبه ، از آن حافظ شده است.
درود بر همه شان.

1401/09/07 21:12
سیّد محس سعیدزاده

این غزل خواجو،روایت گر حسّ درون او وبازتاب یک تجربه است. واقعا که معنی زندگی را نیک دریافته بود وبه احتمال زیاد این شعررا دردوره پختگی تجربی واواخر عمرش سروده است.دلنشین بودن کلام خواجو ازدل برآمدن سخنِ او است.مضمون نظری غزل همان چیزی است که گفته شد وبه روایت امام صادق هم اشاره کردند.مضمون(وچکیده ی)عملی یا بهتربگویم تجربی غزل بی وفایی وبی بنیادی روزگار است.پیام نهفته در این غزل دوچیز است که عرفا  وحکماوفلاسفه ی دیگر مثل خیّام بدان تصریح کرده اند.اول اینکه:فرصت را مغتنم بدان وااز زندگی لذّت ببر.دوم اینکه کسی را میازار به جایی وچیزی آسیب مزن.

1402/10/06 18:01
momada

دلنشین و پر مغز!

شعری کم نظیر است.