شمارهٔ ۱۶۰
نیستی آنک زنی شیشه ی هستی بر سنگ
و رنه درپات فتادی فلک مینا رنگ
تا بکی گوش کنی بر نفس پرده سرای
تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ
روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود
رو به محراب و نظر در عقب شاهد شنگ
گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال
سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ
بر کفت باده ی چون زنگ و دلت پر زنگار
وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ
روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس
عاقلان آینه ی چین نفرستند بزنگ
اگرت دیو طبیعت شکند پنجه ی عقل
چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ
کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش
بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ
خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو
که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیستی آنک زنی شیشه ی هستی بر سنگ
و رنه درپات فتادی فلک مینا رنگ
هوش مصنوعی: تو وجود نداری که شیشهی زندگیات را بر روی سنگ بگذاری و از سر ناچاری به زمین بیفتی، در حالی که آسمان رنگین میشود.
تا بکی گوش کنی بر نفس پرده سرای
تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ
هوش مصنوعی: تا کی به صدای نفس خود گوش میدهی و در گیسوی عشق گرفتار میشوی؟
روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود
رو به محراب و نظر در عقب شاهد شنگ
هوش مصنوعی: از این نقطه به دعا و عبادت نپرداز که در دل آن هیچ معنی و اعتباری وجود ندارد و به جای آن، به عشق و زیبایی جانانی توجه کن که در پشت سر قرار دارد.
گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال
سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ
هوش مصنوعی: گوش به صحبتهای عشق و نگاه به چشمان دلربای معشوق دارم. صیاد، با چشمان خود، نمیتواند زیبایی صورت او را نادیده بگیرد.
بر کفت باده ی چون زنگ و دلت پر زنگار
وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ
هوش مصنوعی: وقت آن است که از آینهای که زنگار گرفته، زنگار را پاک کنی و دل خود را از دغدغهها خالی کنی تا بتوانی حقیقت را ببینی.
روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس
عاقلان آینه ی چین نفرستند بزنگ
هوش مصنوعی: روح را کسی تحت تأثیر نفس پست و خودخواه قرار نمیدهد. عاقلان هم هرگز آینهی چین را به سوی او نمیفرستند.
اگرت دیو طبیعت شکند پنجه ی عقل
چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ
هوش مصنوعی: اگر طبیعت به جنگ عقل بیاید، مثل این است که آهو به دام پلنگ گرفتار میشود.
کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش
بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ
هوش مصنوعی: کاروان در سفر خود از راهی دور میآید و در این مسیر، راهزنی در مقابل آن قرار دارد. بار ما شامل شیشه، شب تار و سنگهای بزرگ است که همگی به نوعی نشاندهنده چالشها و خطرات مسیر هستند.
خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو
که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ
هوش مصنوعی: برخیز و به سمت آموختن علم برو، زیرا جهان پهناور است و دل غمگین تو در تنگی است.

خواجوی کرمانی