شمارهٔ ۱۵
هرکه در عهد ازل مست شد از جام شراب
سر ببالین ابد باز نهد مست و خراب
بیدلان را رخ زیبا ننمائی بچه وجه
عاشقانرا ز در خویش برانی ز چه باب
می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می
عالمی مرده ز بی آبی و عالم همه آب
سر کوی خط و قدّت چمن و سنبل و سرو
سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب
دل ما بی لب لعل تو ندارد ذوقی
همه دانند که باشد ز نمک ذوق کباب
هر که در آتش سودای تو امروز بسوخت
ظاهر آنست که فردا بود ایمن ز عذاب
گرچه نقش تو خیالیست که نتوان دیدن
همه شب چشم توام مست نمایند بخواب
تر شود دم بدمم خرقه ز خون دل ریش
زانک رسمست که بر جامه فشانند گلاب
پیر گشتی بجوانی و همانی خواجو
دو سه روزی دگر ایام بقا را دریاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه در عهد ازل مست شد از جام شراب
سر ببالین ابد باز نهد مست و خراب
هوش مصنوعی: هر کسی که در دوران آغازین هستی از شراب عشق سرمست شد، در زندگی ابدی نیز همچنان با حالت مستی و شیدایی برمیخیزد.
بیدلان را رخ زیبا ننمائی بچه وجه
عاشقانرا ز در خویش برانی ز چه باب
هوش مصنوعی: دلباختگان را با چهرهی زیبا دل نمیکنی، چرا که عشقآوران را از درِ خود میرانید. این کار به چه دلیل است؟
می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می
عالمی مرده ز بی آبی و عالم همه آب
هوش مصنوعی: میپرستان، افرادی هستند که به نوشیدن الکل علاقه دارند و همه آنها در مستی به سر میبرند. در حقیقت، همه چیز به حالت سرمستی درآمده و دنیای مردهای به نظر میرسد که به خاطر کمبود آب، هر چیزی در آن خشک و بیروح است. اما در عوض، علم و دانش همچنان به آب نیاز دارد تا جریان داشته باشد و زندگی ببخشد.
سر کوی خط و قدّت چمن و سنبل و سرو
سمن و عارض و لعلت شکر و جام شراب
هوش مصنوعی: در کنار خیابان، زیباییها و نشانههای دلانگیزی از طبیعت و عشق وجود دارد؛ مانند گلها، درختان و چهرهی معشوق که همهی اینها همچون شکر و شراب، دلانگیز و خوشمزهاند.
دل ما بی لب لعل تو ندارد ذوقی
همه دانند که باشد ز نمک ذوق کباب
هوش مصنوعی: دل ما بدون لبهای لعل تو هیچ شور و شوقی ندارد، همه میدانند که چاشنی کباب همان نمک است.
هر که در آتش سودای تو امروز بسوخت
ظاهر آنست که فردا بود ایمن ز عذاب
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز برای عشق تو در آتش سوخت، به نظر میرسد که فردا از عذاب و درد رهایی خواهد داشت.
گرچه نقش تو خیالیست که نتوان دیدن
همه شب چشم توام مست نمایند بخواب
هوش مصنوعی: هرچند که تصویر تو فقط خیال است و نمیتوان آن را دید، اما همه شب چشمان تو باعث مستی من میشوند و مرا به خواب میبرند.
تر شود دم بدمم خرقه ز خون دل ریش
زانک رسمست که بر جامه فشانند گلاب
هوش مصنوعی: این بیت به احساس عمیق درد و اندوه شاعر اشاره دارد. او میگوید که هر لحظه، دلی شکستهاش باعث میشود لباسش به خون دل تر شود. این نشاندهندهای از آداب و رسوم است که در آن، گلاب بر روی لباسها پاشیده میشود، اما در اینجا به معنای نمادین، خون دل او به جای گل پاشیده میشود. این تصویر بیانگر غم و رنجی عمیق است که او تجربه میکند.
پیر گشتی بجوانی و همانی خواجو
دو سه روزی دگر ایام بقا را دریاب
هوش مصنوعی: سالمند شدهای و هنوز جوانی، ای خواجو! چند روزی از عمر باقیمانده را غنیمت بشمار.