گنجور

شمارهٔ ۱۴

ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب
وی دل پرخون من هم نمک و هم کباب
خطّ و لب دلکشت طوطی و شکرّستان
زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب
موی تو و شخص من پر گره و پرشکن
چشم تو و بخت من مست می و مست خواب
گر تو بتیغم زنی کز نظرم دور شو
سایه نگردد جدا ذرّه ئی از آفتاب
لعل تو در چشم من باده بود در قدح
مهر تو در جان من گنج بود در خراب
صعب تر از درد من در غم هجران او
دوزخیان را به حشر هیچ نباشد عذاب
ای تن اگر بیدلی سر ز کمندش مپیچ
وی دل اگر عاشقی روی ز مهرش متاب
لعبت چشمم دمی دور نگردد ز اشک
زانک نگیرد کنار مردم دریا ز آب
روی ز خواجو مپوش ورنه بر آرد خروش
بر در دستور شرق آصف گردون جناب

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لب میگون تو هم شکر و هم شراب
وی دل پرخون من هم نمک و هم کباب
هوش مصنوعی: ای لب‌های زیبا و شیرین تو هم مانند شکر نازک و هم چون شراب خوشمزه‌ای هستی. و دل من که پر از غم و درد است، هم به مانند نمک تلخ و هم به مانند کباب دل‌چسبی است.
خطّ و لب دلکشت طوطی و شکرّستان
زلف و رخ مهوشت تیره شب و ماهتاب
هوش مصنوعی: خط و لب تو به زیبایی طوطی و شیرینی شکر است و زلف و چهره‌ات مانند شب تیره و ماه درخشان می‌باشد.
موی تو و شخص من پر گره و پرشکن
چشم تو و بخت من مست می و مست خواب
هوش مصنوعی: موهای تو و من پر از گره و دردسر است، اما چشمان تو و بخت من در زیر تأثیر می و خواب قرار دارند.
گر تو بتیغم زنی کز نظرم دور شو
سایه نگردد جدا ذرّه ئی از آفتاب
هوش مصنوعی: اگر تو همچون بت، مرا از خودت دور کنی، سایه‌ات هرگز از نور آفتاب جدا نخواهد شد.
لعل تو در چشم من باده بود در قدح
مهر تو در جان من گنج بود در خراب
هوش مصنوعی: زیبایی تو در چشمان من مثل شرابی است و محبت تو در وجود من همچون گنجی با ارزش است که در دل ویرانه‌ای نهفته است.
صعب تر از درد من در غم هجران او
دوزخیان را به حشر هیچ نباشد عذاب
هوش مصنوعی: درد من به خاطر فراق او به قدری سخت و عمیق است که عذاب دوزخیان در قیامت هیچگونه به آن نمی‌رسد.
ای تن اگر بیدلی سر ز کمندش مپیچ
وی دل اگر عاشقی روی ز مهرش متاب
هوش مصنوعی: ای بدن اگر دل شما از بند عشق او رهاست، در آن گام مگذار. و ای دل، اگر عاشق هستی، از محبت او دور نشو.
لعبت چشمم دمی دور نگردد ز اشک
زانک نگیرد کنار مردم دریا ز آب
هوش مصنوعی: چشمم مدتی به خاطر اشک نمی‌تواند دور از گریه باشد، همچنان که مردم دریا نمی‌توانند از آب دور شوند.
روی ز خواجو مپوش ورنه بر آرد خروش
بر در دستور شرق آصف گردون جناب
هوش مصنوعی: اگر روی محبوب را پنهان کنی، این کار باعث خواهد شد که فریادی برآید. در نتیجه، گردن‌کش و بزرگی مانند آصف، که در شرق مشهور است، به درگاه تو خواهد آمد.

حاشیه ها

1395/05/29 16:07
هوتن هویت دوست

بیت سوم: ”کره” نادرست و ”گره” درست است.