گنجور

شمارهٔ ۱۴۲

چون طوطی خطّ تو پر بر شکر اندازد
مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد
صوفی ز می لعلت گر نوش کند جامی
تسبیح بر افشاند سجّاده بر اندازد
چون تیر زند چشمت سیاره هدف گردد
چون تیغ کشد مهرت گردون سپر اندازد
چون غمزه ی خونخوارت بر قلب کمین سازد
بس کشته که هر لحظه بر یکدگر اندازد
آنکس که دلی دارد جان در رهت افشاند
وانرا که سری باشد در پات سراندازد
در مهر تو چون لاله رخساره بخون شویم
از بسکه دلم هر دم خون در جگر اندازد
عقل از سر نادانی با عشق نیامیزد
با شیر ژیان آهو کی پنجه در اندازد
آن لحظه که باز آید پیش نظرش میرم
کاخر چو مرا بیند بر من نظر اندازد
فرهاد صفت خواجو دور از لب شیرینت
فریاد و فغان هر دم در کوه و در اندازد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون طوطی خطّ تو پر بر شکر اندازد
مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد
هوش مصنوعی: زمانی که طوطی زیبای خط تو را با شکر آغشته کند، دل من مانند پرنده‌ای که در آتش می‌سوزد، به شدت دچار آتش عشق و حسرت می‌شود.
صوفی ز می لعلت گر نوش کند جامی
تسبیح بر افشاند سجّاده بر اندازد
هوش مصنوعی: اگر صوفی از می لعل تو جرعه‌ای بنوشد، تسبیحش را به هوا می‌افشاند و سجاده‌اش را برمی‌دارد.
چون تیر زند چشمت سیاره هدف گردد
چون تیغ کشد مهرت گردون سپر اندازد
هوش مصنوعی: زمانی که نگاهت مانند تیر به سوی کسی پرتاب شود، او به هدفی تبدیل می‌شود. و زمانی که محبتت همچون شمشیر برکشد، آسمان به سپری تبدیل می‌شود تا از آن دفاع کند.
چون غمزه ی خونخوارت بر قلب کمین سازد
بس کشته که هر لحظه بر یکدگر اندازد
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و فریبنده تو وقتی بر دل من نظر می‌اندازند، باعث می‌شوند که کسانی بسیاری به خاطر عشق تو از پای درآیند، هر لحظه یک نفر به دیگری تقدیم می‌شود.
آنکس که دلی دارد جان در رهت افشاند
وانرا که سری باشد در پات سراندازد
هوش مصنوعی: کسی که دل دارد، جان خود را در راه تو فدا می‌کند و کسی که تنها به ظاهر توجه دارد، خود را در پای تو می‌اندازد.
در مهر تو چون لاله رخساره بخون شویم
از بسکه دلم هر دم خون در جگر اندازد
هوش مصنوعی: با عشق تو، همچون لاله، چهره‌ام به خون آغشته می‌شود، زیرا دلم هر لحظه زخم‌های عمیق تری بر جگرم می‌زند.
عقل از سر نادانی با عشق نیامیزد
با شیر ژیان آهو کی پنجه در اندازد
هوش مصنوعی: عقل در شرایط نادانی نمی‌تواند با عشق ارتباط برقرار کند، همان‌طور که یک آهو نمی‌تواند با شیر درنده‌ای مانند شیر جنگل مقابله کند.
آن لحظه که باز آید پیش نظرش میرم
کاخر چو مرا بیند بر من نظر اندازد
هوش مصنوعی: زمانی که دوباره او را ببینم، مطمئناً با نگاهی به من خواهد نگریست.
فرهاد صفت خواجو دور از لب شیرینت
فریاد و فغان هر دم در کوه و در اندازد
هوش مصنوعی: فرهاد که به خاطر لب شیرین معشوقش دل‌تنگ و غمگین است، هر لحظه در کوه و دشت ناله و فریاد سر می‌دهد.