گنجور

شمارهٔ ۱۳۸

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود
جانم چو شمع از آتش دل درگذار بود
در انتظار صید تذرو وصال تو
چشمم ز شام تا بگه صبح باز بود
از من مپرس حال شب دیرپای هجر
از بهر آنک قصّه آن شب دراز بود
من در نیاز بودم و اصحاب در نماز
لیکن نیاز من همه عین نماز بود
می ساختم چو بربط و می سوختم چو عود
زیرا که چاره ی دل من سوز و ساز بود
ترک مراد چون ز کمال محبّتست
جم را گمان مبر که بخاتم نیاز بود
پیوسته با خیال حبیب حرم نشین
جان اویس بلبل بستان راز بود
خواجو کدام سلطنت از ملک هر دو کون
محمود را ورای وصال ایاز بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود
جانم چو شمع از آتش دل درگذار بود
هوش مصنوعی: دیروز شب، وقتی که به چهره‌ات نگاه کردم، به نور شمع احتیاج داشتم. جانم مانند شمعی بود که از آتش دل رنج می‌برد و در پی آرامش بود.
در انتظار صید تذرو وصال تو
چشمم ز شام تا بگه صبح باز بود
هوش مصنوعی: چشمم از غروب تا صبح باز مانده و منتظر دیدار توست، مانند کسی که در انتظار صید است.
از من مپرس حال شب دیرپای هجر
از بهر آنک قصّه آن شب دراز بود
هوش مصنوعی: از من حال و روز شب طولانی دوری را نپرس، چون قصه آن شب بسیار طولانی و پیچیده است.
من در نیاز بودم و اصحاب در نماز
لیکن نیاز من همه عین نماز بود
هوش مصنوعی: من در حال نیاز و درخواست بودم و دوستان در حال نماز خواندن، اما نیاز من خود به نوعی عبادت و نماز بود.
می ساختم چو بربط و می سوختم چو عود
زیرا که چاره ی دل من سوز و ساز بود
هوش مصنوعی: من مانند ساز بربط می‌ساختم و مانند عود می‌سوزم، چون راهی جز سوز و ساز برای دل من وجود ندارد.
ترک مراد چون ز کمال محبّتست
جم را گمان مبر که بخاتم نیاز بود
هوش مصنوعی: ترک خواسته به خاطر عشق کامل، نه به دلیل نیاز به چیز دیگری است. بنابراین، نباید تصور کنی که درخواست و نیاز به چیز خاصی در این کار نقش دارد.
پیوسته با خیال حبیب حرم نشین
جان اویس بلبل بستان راز بود
هوش مصنوعی: در همواره، با فکر و یاد دوست که در خانه‌اش ساکن است، جان اویس همچون بلبل در باغ، به راز و رمز عشق مشغول بود.
خواجو کدام سلطنت از ملک هر دو کون
محمود را ورای وصال ایاز بود
هوش مصنوعی: کدام سلطنت در دنیا می‌تواند به اندازهٔ وصال عاشقانهٔ ایاز برای محمود ارزشمند باشد؟