گنجور

شمارهٔ ۱۳۹

مرغ جم باز حدیثی ز سبا می گوید
بشنو آخر که ز بلقیس چها می گوید
خبر چشمه ی حیوان بخضر می آرد
قصّه ی حضرت سلطان بگدا می گوید
پرتو مهر درخشان بسها می بخشد
سخن سرو خرامان بگیا می گوید
با دل خسته ی یکتای من سودائی
حال آن زلف پریشان دو تا می گوید
دلم از دیده کند ناله که هر دم بچه روی
یک بیک قصّه ما را همه جا می گوید
حال گیسوی تو از باد صبا می پرسم
گرچه با دست حدیثی که صبا می گوید
مشک با چین سر زلف تو از خوش نفسی
هرچه گوید مشنو زانک خطا می گوید
ابروی شوخ تو در گوش دلم پیوسته
حال زلف تو پراکنده چرا می گوید
ترک دشنام ده این لحظه که مسکین خواجو
از درت می برد ابرام و دعا می گوید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرغ جم باز حدیثی ز سبا می گوید
بشنو آخر که ز بلقیس چها می گوید
هوش مصنوعی: مرغ جم درباره‌ای از باد سبا صحبت می‌کند، بنابراین گوش کن تا بفهمی چه چیزی از بلقیس می‌گوید.
خبر چشمه ی حیوان بخضر می آرد
قصّه ی حضرت سلطان بگدا می گوید
هوش مصنوعی: خبر چشمه ی حیوان، به آب شیرین و زلالی که از زمین می‌جوشد اشاره دارد و حالتی از شگفتی و زندگی را به تصویر می‌کشد. این خبر، قصه‌ای را به یاد می‌آورد که درباره‌ی قدرت و عظمت یک شخصیت بزرگ، مانند سلطان، روایت شده است. اینجا به نوعی از داستان‌گویی و انتقال پیام از طریق طبیعت و زندگی اشاره می‌شود.
پرتو مهر درخشان بسها می بخشد
سخن سرو خرامان بگیا می گوید
هوش مصنوعی: پرتوهای نور خورشید درخشان، سخنانی دلپذیر و زیبا را از سرو خوش‌قد و بالا منتقل می‌کنند.
با دل خسته ی یکتای من سودائی
حال آن زلف پریشان دو تا می گوید
هوش مصنوعی: دل خسته و تنهایم در حال و هوای غم، در مورد آن زلف‌های نامرتب و پریشانی که دو تا هستند، صحبت می‌کند.
دلم از دیده کند ناله که هر دم بچه روی
یک بیک قصّه ما را همه جا می گوید
هوش مصنوعی: دل من از اشک‌ها و ناله‌هایی که می‌ریزم، دچار درد و رنج شده است، چرا که هر لحظه کودکانی که قصه ما را شنیده‌اند، آن را در هر جا برای دیگران تعریف می‌کنند.
حال گیسوی تو از باد صبا می پرسم
گرچه با دست حدیثی که صبا می گوید
هوش مصنوعی: من از نسیم صبا حال گیسویت را می‌پرسم، هر چند خودم می‌دانم چه داستانی را نسیم نقل می‌کند.
مشک با چین سر زلف تو از خوش نفسی
هرچه گوید مشنو زانک خطا می گوید
هوش مصنوعی: مشک به خاطر زیبایی و لطافت چین‌های موهای تو هر چه بگوید، گوش نده؛ زیرا حقیقت را نمی‌داند و خطا می‌کند.
ابروی شوخ تو در گوش دلم پیوسته
حال زلف تو پراکنده چرا می گوید
هوش مصنوعی: ابروی زیبا و playful تو در گوش قلبم همیشه وجود دارد، اما چرا زلف‌های تو اینقدر به هم ریخته و پریشان به نظر می‌آیند؟
ترک دشنام ده این لحظه که مسکین خواجو
از درت می برد ابرام و دعا می گوید
هوش مصنوعی: در این لحظه، فریاد زدن و بد و بیراه گفتن را ترک کن، زیرا خواجو، انسان نیازمند و بیچاره‌ای، از در تو می‌گذرد و درخواست کمک و دعا می‌کند.