گنجور

شمارهٔ ۱۱۶

دست گیرید و بدستم می گلفام دهید
باده ی پخته بدین سوخته ی خام دهید
چون من از جام می و میکده بدنام شدم
قدحی می بمن می کش بدنام دهید
تا بدوشم ز خرابات بمیخانه برند
سوی رندان در میکده پیغام دهید
گرچه ره در حرم خاص نباشد ما را
یک ره ای خاصگیان بار من عام دهید
با شما درد من خسته چو پیوسته دعاست
تا چه کردم که مرا اینهمه دشنام دهید
در چنین وقت که بیگانه کسی حاضر نیست
قدحی باده بدان سرو گلندام دهید
چو از این پسته و بادام ندیدم کامی
کام جان من از آن پسته و بادام دهید
تا دل ریش من آرام بگیرد نفسی
آخرم مژده ئی از وصل دلارام دهید
چهره ی ازرق خواجو چو ز می خمری شد
جامه از وی بستانید و بدو جام دهید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست گیرید و بدستم می گلفام دهید
باده ی پخته بدین سوخته ی خام دهید
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر و به من نوشیدنی خوش طعم و دلنشین بده، باده‌ای که بخاطرش تجربه زیادی داری، به کسی که هنوز در این راه تازه کار است، بده.
چون من از جام می و میکده بدنام شدم
قدحی می بمن می کش بدنام دهید
هوش مصنوعی: من به خاطر نوشیدن شراب و رفتن به میکده شهرت خوبی ندارم، اما با این حال، تو هم قدحی از نوشیدنی به من بده تا باز هم بدنام شوم.
تا بدوشم ز خرابات بمیخانه برند
سوی رندان در میکده پیغام دهید
هوش مصنوعی: من از خرابات به میخانه می‌روم و از شما می‌خواهم که به رندان در میکده خبر بدهید.
گرچه ره در حرم خاص نباشد ما را
یک ره ای خاصگیان بار من عام دهید
هوش مصنوعی: هرچند که ما به مسیر ویژه‌ای در حرم دسترسی نداریم، اما ای افرادی که در این مکان ویژه‌اید، لطفاً بار و درخواست ما را به عمومی‌ها برسانید.
با شما درد من خسته چو پیوسته دعاست
تا چه کردم که مرا اینهمه دشنام دهید
هوش مصنوعی: من به شما درد و رنج خود را بیان می‌کنم و همواره در حال دعا هستم. نمی‌دانم چه گناهی مرتکب شده‌ام که این‌قدر مورد دشنام و سرزنش قرار می‌گیرم.
در چنین وقت که بیگانه کسی حاضر نیست
قدحی باده بدان سرو گلندام دهید
هوش مصنوعی: در این زمان که هیچ کس غریبه‌ای در اطراف نیست، یک جام شراب به آن دختر زیبا بدهید.
چو از این پسته و بادام ندیدم کامی
کام جان من از آن پسته و بادام دهید
هوش مصنوعی: وقتی چیزی از این پسته و بادام به دست نیاوردم، جانم را با آن پسته و بادام شاد کنید.
تا دل ریش من آرام بگیرد نفسی
آخرم مژده ئی از وصل دلارام دهید
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل شکسته‌ام آرام بگیرد، یک لحظه آخر مژده‌ای از وصال معشوق زیبا به من بدهید.
چهره ی ازرق خواجو چو ز می خمری شد
جامه از وی بستانید و بدو جام دهید
هوش مصنوعی: چهرهٔ زرد و رنگ‌پریدهٔ خواجو وقتی که از شراب سرخوش شد، لباسش را از او بگیر و به او جامی بده.