گنجور

شمارهٔ ۱۱

رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب
دیدم آن نرگس پر فتنهٔ فتّان در خواب
خیمه بر صحن چمن زن که کنون در بستان
نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب
بود آیا که شود بخت من خسته بلند
کآیدم قامت آن سرو خرامان در خواب
ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری
پاسبان بی‌خبر افتاده و دربان در خواب
فتنه برخاسته و باده‌پرستان در شور
شمع بنشسته و چشم خوش مستان در خواب
آیدم زلف تو در خواب و پریشانم ازین
که بود شور و بلا دیدن ثعبان در خواب
صبر ایوب بباید که شبی دست دهد
که رود چشمم از اندیشهٔ کرمان در خواب
بلبل دلشده چون در کف صیاد افتاد
باز بیند چمن و طرف گلستان در خواب
دوش خواجو چو حریفان همه در خواب شدند
نشد از زمزمهٔ مرغ سحرخوان در خواب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب
دیدم آن نرگس پر فتنهٔ فتّان در خواب
هوش مصنوعی: دیشب در خواب دختری زیبا و پر از جذبه را دیدم که چشمانش اشک‌آلود بود.
خیمه بر صحن چمن زن که کنون در بستان
نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب
هوش مصنوعی: خیمه‌ای در میان چمن برپا کن، زیرا در این باغ به خاطر عطر گل و ریحان، نمی‌توان به راحتی قدم زد و خواب‌آلود شده‌ایم.
بود آیا که شود بخت من خسته بلند
کآیدم قامت آن سرو خرامان در خواب
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که روزی بخت من خسته و ناتوان شود، تا من بتوانم در خواب قد آن سرو خوش استایل را ببینم؟
ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری
پاسبان بی‌خبر افتاده و دربان در خواب
هوش مصنوعی: ای کاش بامداد را با تو بگذرانم و در این حال، نگهبان بی‌خبر از حال ما و دربان خوابش برده باشد.
فتنه برخاسته و باده‌پرستان در شور
شمع بنشسته و چشم خوش مستان در خواب
هوش مصنوعی: فتنه‌ای به راه افتاده و کسانی که به شراب‌خواری عادت دارند در حال تماشای نور شمع نشسته‌اند، در حالی که نگاه شاد آنان در خواب است.
آیدم زلف تو در خواب و پریشانم ازین
که بود شور و بلا دیدن ثعبان در خواب
هوش مصنوعی: من در خواب به یاد زلف تو می‌روم و از این‌که چرا این‌قدر بی‌تاب و مضطرب هستم، شگفت‌زده‌ام. مانند دیدن یک مار در خواب که موجب ترس و پریشانی می‌شود.
صبر ایوب بباید که شبی دست دهد
که رود چشمم از اندیشهٔ کرمان در خواب
هوش مصنوعی: باید صبر ایوب را داشته باشم، زیرا شبی به من خواهد گذشت که در خواب به یاد کرمان، اشک از چشمانم بریزد.
بلبل دلشده چون در کف صیاد افتاد
باز بیند چمن و طرف گلستان در خواب
هوش مصنوعی: بلبل عاشق وقتی در دست صیاد افتاد، دیگر نمی‌تواند چمن و گلستان را ببیند و فقط در خیال و خواب آن‌هاست.
دوش خواجو چو حریفان همه در خواب شدند
نشد از زمزمهٔ مرغ سحرخوان در خواب
هوش مصنوعی: دیشب در حالی که دوستانم همه خواب بودند، صدای زیبای پرنده‌ای که صبح را می‌خواند، مانع خواب من شد.

حاشیه ها

1402/10/07 14:01
رضا از کرمان

سلام 

  همشهری عزیزم چه رنج غربتی رو تحمل کرده وچه مصایبی رو از سر گذرونده روحش شاد .