گنجور

شمارهٔ ۱۹ - کتب واحد من الشعرا الیه فی طلب المداد

خواستم قطره سیاهی دوش
از که آنکس که نور دیده ماست
مهر گردون عالم آنکه رخش
در سیاهی شب چو مه پیداست
آنک اهل زمانه را در خور
چون سیاهی دیده ی بیناست
خردم گفت کافتابست او
کس سیاهی ز آفتاب نخواست
در سیاهی شد آب حیوان گم
نه سیاهی ز آب حیوان خاست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواستم قطره سیاهی دوش
از که آنکس که نور دیده ماست
هوش مصنوعی: خواستم از کسی که نور چشمان ماست، یک قطره سیاه بپرسم.
مهر گردون عالم آنکه رخش
در سیاهی شب چو مه پیداست
هوش مصنوعی: عشق و محبت در دل عالم بی‌نظیر است، زیرا چهره‌اش در تاریکی شب همچون ماه روشن و نمایان است.
آنک اهل زمانه را در خور
چون سیاهی دیده ی بیناست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که در زمانه ما به زندگی می‌پردازند، به مانند سیاهی چشم بینا هستند؛ یعنی ممکن است در ظاهر تاریک و ناپیدا به نظر برسند، اما در واقعیت هر چه بیشتر با عمق وجود و بینش خود به حقیقت و واقعیت‌ها دست می‌یابند.
خردم گفت کافتابست او
کس سیاهی ز آفتاب نخواست
هوش مصنوعی: خرد به من گفت که او مانند خورشید است و هیچ‌کس نمی‌خواهد در سایه تاریکی بماند.
در سیاهی شد آب حیوان گم
نه سیاهی ز آب حیوان خاست
هوش مصنوعی: در تاریکی، آب حیوان ناپدید شد و این ناپدید شدن به خاطر تاریکی نبود که از آب حیوان ناشی شده باشد.