گنجور

شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی

چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد
پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی
برفت در حرم و سوی تیر کرد خطاب
که ای وزیر جهان دیده پیر نورانی
همین زمان برو و قاضی فلک را گوی
که یک نفس چه بود گر قدم برنجانی
بخواند تیر همان لحظه سعد اکبر را
که هیچ چاره نبودش ز بنده فرمانی
زبان برسم دعا برگشود هرمز و کرد
بروز لفظ گهربار گوهر افشانی
عروس چرخ زبرجد که در خورست بدو
سر سریر کیانی و تاج سلطانی
درون پرده ی عصمت نشسته چون بلقیس
بزیر خاتم او ملکت سلیمانی
قمر در آمد و بنهاد شمع کافوری
برون ستاده دو پیکر برسم دربانی
خروش چوبک کیوان هندی از سر بام
طنین فکنده درین نه رواق پنگانی
نشسته زهره ی بربط زن ارغنون در چنگ
ز عندلیب سبق برده در خوش الحانی
شه سپهر زبان برگشود با برجیس
که ای ندیده بدانش کسی ترا ثانی
بیا بگوی که امروز در جهان علوم
کرا رسد که کند دعوی جهانبانی
چو مشتری بشنید این سخن بپاسخ گفت
که ای بسلطنت و تاج داری ارزانی
تو نور چشم جهانی و شمع جمع فلک
زهی منوّر از انوار لطف یزدانی
ز عقل کل که ازو کلّ عقل گیرد فیض
شنیده ئی گه ارشاد در سخن رانی
که فاضلیست در این دور در دیار عجم
که روشنست بدو دیده ی مسلمانی
سزد که صدرنشینان عالم ملکوت
بر آستان رفیعش نهند پیشانی
چو این سخن بشنیدم سئوال کردم ازو
که کیست اینکه فرو مانده ام ز حیرانی
جواب داد که ای نافذ از تو حکم قضا
بگویم ارچه تو باید که اینقدر دانی
شه افاضل و سلطان چار بالش چرخ
مدار مرکز آفاق رکن بکرانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد
پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی
هوش مصنوعی: زمانی که شاه شرق از جنگ با روم بازگشت، از اسب پیاده شد و در این دشت سبز و خنک قدم زد.
برفت در حرم و سوی تیر کرد خطاب
که ای وزیر جهان دیده پیر نورانی
هوش مصنوعی: به حرم رفت و به سمت تیر (یعنی رمز یا نشانه) رو کرد و گفت: ای وزیر، تو که سال‌ها تجربه داری و چهره‌ات پر از نور و روشنی است.
همین زمان برو و قاضی فلک را گوی
که یک نفس چه بود گر قدم برنجانی
هوش مصنوعی: همین حالا برو و به قاضی آسمان بگو که یک لحظه چه سودی دارد اگر قدمی بر زمین بگذاری.
بخواند تیر همان لحظه سعد اکبر را
که هیچ چاره نبودش ز بنده فرمانی
هوش مصنوعی: تیر در آن لحظه سعد اکبر را هدف قرار داد و هیچ راه فراری برای او نبود تا از دست بنده فرار کند.
زبان برسم دعا برگشود هرمز و کرد
بروز لفظ گهربار گوهر افشانی
هوش مصنوعی: هرمز زبانش را به دعا گشود و با کلمات گرانبهایش شروع به جلوه‌گری کرد.
عروس چرخ زبرجد که در خورست بدو
سر سریر کیانی و تاج سلطانی
هوش مصنوعی: عروس آسمان که رنگ سبز زبرجد دارد، در میان ستاره‌ها نشسته است و بر فراز تخت شاهانه و با تاج سلطنتی دیده می‌شود.
درون پرده ی عصمت نشسته چون بلقیس
بزیر خاتم او ملکت سلیمانی
هوش مصنوعی: در پشت پرده‌ی پاکی همچون بلقیس نشسته است و زیر انگشتر او، سلطنت سلیمان را دارد.
قمر در آمد و بنهاد شمع کافوری
برون ستاده دو پیکر برسم دربانی
هوش مصنوعی: ماه نمایان شد و شمعی با قیر کافوری روشن کرد، دو شکل در کنار هم به حالت نگهبانی ایستاده‌اند.
خروش چوبک کیوان هندی از سر بام
طنین فکنده درین نه رواق پنگانی
هوش مصنوعی: صدای دلنشین چوبی که در آسمان هندوستان می‌پیچد، از بالای بام به گوش می‌رسد و در این مکان، صدای آن در دل این فضا طنین‌انداز شده است.
نشسته زهره ی بربط زن ارغنون در چنگ
ز عندلیب سبق برده در خوش الحانی
هوش مصنوعی: زهره ی بربط (نوازنده) در حال نواختن سازش است و صدای دلنشین او از صدای بلبل پیشی گرفته است.
شه سپهر زبان برگشود با برجیس
که ای ندیده بدانش کسی ترا ثانی
هوش مصنوعی: شاه آسمان تعلیمات خود را به برجیس بیان کرد و گفت: ای کسی که هیچ‌کس مانند تو را نمی‌شناسد.
بیا بگوی که امروز در جهان علوم
کرا رسد که کند دعوی جهانبانی
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم امروز در دنیای علم و دانش چه کسی وجود دارد که بتواند ادعای رهبری و سرپرستی جهان را داشته باشد.
چو مشتری بشنید این سخن بپاسخ گفت
که ای بسلطنت و تاج داری ارزانی
هوش مصنوعی: وقتی مشتری این حرف را شنید، پاسخ داد که ای کسی که دارای سلطنت و تاج هستی، این نعمت به تو ارزانی باد.
تو نور چشم جهانی و شمع جمع فلک
زهی منوّر از انوار لطف یزدانی
هوش مصنوعی: تو روشنی چشم‌های جهانی و روشنایی بخش جمع ستارگان هستی، چقدر از نورهای رحمت خداوند نورانی هستی.
ز عقل کل که ازو کلّ عقل گیرد فیض
شنیده ئی گه ارشاد در سخن رانی
هوش مصنوعی: از عقل جامع که تمامی عقل‌ها از او بهره‌مند می‌شوند، شنیده‌ایم که گاهی در بیان کلمات و راهنمایی‌ها، از او ارشاد و هدایت می‌رسد.
که فاضلیست در این دور در دیار عجم
که روشنست بدو دیده ی مسلمانی
هوش مصنوعی: در این زمان و در سرزمین عجم، فردی دانا وجود دارد که بینایی مسلمانان را روشن کرده است.
سزد که صدرنشینان عالم ملکوت
بر آستان رفیعش نهند پیشانی
هوش مصنوعی: شایسته است که افراد برتر و عالی‌مقام عالم هستی، بر درگاه بلند و باشکوه او به احترام نیاز بنهند.
چو این سخن بشنیدم سئوال کردم ازو
که کیست اینکه فرو مانده ام ز حیرانی
هوش مصنوعی: وقتی این حرف را شنیدم، از او پرسیدم که کیست این شخص که باعث شده‌ام در حیرت و سرگردانی بمانم.
جواب داد که ای نافذ از تو حکم قضا
بگویم ارچه تو باید که اینقدر دانی
هوش مصنوعی: او گفت: ای کسی که به همه چیز تسلط داری، من از تو می‌خواهم که درباره قضا و قدر صحبت کنم، هرچند که تو خود باید به خوبی از این موضوع آگاه باشی.
شه افاضل و سلطان چار بالش چرخ
مدار مرکز آفاق رکن بکرانی
هوش مصنوعی: شاه فرزانه و پادشاه، محور چهارگانۀ جهان است. مرکز عالم، اساس و پایه‌ای بی‌نظیر دارد.