شمارهٔ ۱۱ - فی طلب العیادة
جهان جود شمس دین و دولت
زهی طبع تو در دانش جهانی
نه چون رایت فلک را آفتابی
نه چون قدرت زمین را آسمانی
سپهر فضل را تابنده مهری
جهان علم را صاحبقرانی
فلک را نور رایت رهنمائی
قضا را نوک کلکت ترجمانی
صبا از گلشن لطفت نسیمی
سپهر از آتش قهر دخانی
سر بام جلالت را نزیبد
بجز کیوان هندی پاسبانی
همای همّت عالیت را نیست
برون از برج برجیس آشیانی
ندیده پیر گردون تا جهانست
چو بخت کامگارت نوجوانی
بدان ماند فلک پیش وقارت
که برخیزد غباری ز استانی
نه بی لطفت هوا را اعتدالی
نه چون قهرت جهانرا قهرمانی
چو آب چشم من بر خاک کویت
نروید لاله ئی در بوستانی
چو مرغ طبع من در باغ مدحت
نخواند بلبلی در گلستانی
تو در عیشی و من در بستر درد
نه دل در بر نه در بر دلستانی
نه بینام تو می رانم حدیثی
نه بی یاد تو می باشم زمانی
چرا باید که دور از خدمت تو
بتلخی جان دهد شیرین زبانی
تو گوئی تیر چرخ آبنوسی
کشد هر لحظه بررویم کمانی
ز انفاس تو گریابم نسیمی
ترا دانم کزین نبود زیانی
ز یمن مقدمت امیدوارم
که از صحّت پدید آید نشانی
اگر وقتی توانی از سر لطف
بپرس آخر ز حال ناتوانی
مگر یابم بفرّ اهتمامت
ز دست نکبت گردون امانی
ازان نزلی که در پایت فشانند
مرا جانیست و انهم نیم جانی
سپهرت چاکر و بختت جوانباد
سعادت همنشین در هر مکانی
شمارهٔ ۱۰ - کتب علی کتابه مغتسل: الا ای عین آب زندگانیشمارهٔ ۱۲ - کتب مولانا الاعظم شمس الدین النخجوانی الی صاحب الکتاب: کمال دین سپهر فضل خواجو
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان جود شمس دین و دولت
زهی طبع تو در دانش جهانی
هوش مصنوعی: دنیا مملو از بخشش و سخاوت است و وجود تو که پر از دانایی است، در این عالم درخشان و ارزشمند است.
نه چون رایت فلک را آفتابی
نه چون قدرت زمین را آسمانی
هوش مصنوعی: نه همچون خورشید که در آسمان بر فراز زمین میتابد، نه مانند قدرتی که بر زمین حاکم است و به آسمان دست مییابد.
سپهر فضل را تابنده مهری
جهان علم را صاحبقرانی
هوش مصنوعی: در آسمان فضیلت، خورشید خوبی میدرخشد و در دنیای دانش، علم مقام والایی دارد.
فلک را نور رایت رهنمائی
قضا را نوک کلکت ترجمانی
هوش مصنوعی: آسمان را نور علم و معرفت تو روشن کرده و سرنوشت را با رهبری تو هدایت می کند.
صبا از گلشن لطفت نسیمی
سپهر از آتش قهر دخانی
هوش مصنوعی: باد نسیموار از باغ دلانگیز تو میوزد و آسمان پر از دود آتش خشم است.
سر بام جلالت را نزیبد
بجز کیوان هندی پاسبانی
هوش مصنوعی: در بالای خانهای که به زیبایی شما میبالد، جز کیوان هندی هیچ چیز شایسته نگهبانی نیست.
همای همّت عالیت را نیست
برون از برج برجیس آشیانی
هوش مصنوعی: پرواز همت بلند تو، فراتر از برج برجیس، جایی ندارد.
ندیده پیر گردون تا جهانست
چو بخت کامگارت نوجوانی
هوش مصنوعی: پیر و تجربهدیده روزگار، به اندازهای که بخت خوب تو در جوانی بود، چیزی مشابه را در دنیا ندیده است.
بدان ماند فلک پیش وقارت
که برخیزد غباری ز استانی
هوش مصنوعی: میتوان گفت که وقتی تو با وقار و مقام خود برمیخیزی، مانند این است که آسمان به احترام تو غباری از خاک برمیدارد.
نه بی لطفت هوا را اعتدالی
نه چون قهرت جهانرا قهرمانی
هوش مصنوعی: نه زیباییهای عالم در absence محبت تو به حالت متعادل میرسد و نه شدت خشم تو باعث سرکوبی و تسلیم جهان میشود.
چو آب چشم من بر خاک کویت
نروید لاله ئی در بوستانی
هوش مصنوعی: اگر اشکهای من بر خاک کویت بریزد، در آن صورت در بوستان هیچ لالهای نخواهد شکفت.
چو مرغ طبع من در باغ مدحت
نخواند بلبلی در گلستانی
هوش مصنوعی: وقتی که شعر و زیباییهای کلامم به خاطر نمیآید، مانند پرندهای هستم که در باغی از تحسین و ستایش نمیتواند آواز بخواند، همانند بلبلهایی که در گلستانهای پر از گل و عطر به سر میبرند.
تو در عیشی و من در بستر درد
نه دل در بر نه در بر دلستانی
هوش مصنوعی: تو در حال خوشی و شادی هستی، در حالی که من در بستر بیماری و درد به سر میبرم. نه دل من را در بر داری و نه کسی از محبوبی در کنار توست.
نه بینام تو می رانم حدیثی
نه بی یاد تو می باشم زمانی
هوش مصنوعی: من نه بدون یاد تو میکوشم که به پیش بروم و نه بدون اینکه از تو حرفی بزنم، مدتی دوام میآورم.
چرا باید که دور از خدمت تو
بتلخی جان دهد شیرین زبانی
هوش مصنوعی: چرا باید کسی که به تو خدمت نمیکند، با وجود شیرینی زبانش جان خود را با تلخی به خطر بیندازد؟
تو گوئی تیر چرخ آبنوسی
کشد هر لحظه بررویم کمانی
هوش مصنوعی: انگار تیر زهرآگینی هر لحظه به صورتم فرود میآید و مرا تحت فشار قرار میدهد.
ز انفاس تو گریابم نسیمی
ترا دانم کزین نبود زیانی
هوش مصنوعی: از نفسهای تو به نسیمی پناه میبرم و میدانم که از این کار ضرری نیست.
ز یمن مقدمت امیدوارم
که از صحّت پدید آید نشانی
هوش مصنوعی: به خاطر حضور خوشایند تو، امیدوارم نشانهای از سلامتی و تندرستی بروز کند.
اگر وقتی توانی از سر لطف
بپرس آخر ز حال ناتوانی
هوش مصنوعی: اگر زمانی فرصت کردی، با محبت بپرس که از حال و روز کسی که ناتوان است، چه خبر است.
مگر یابم بفرّ اهتمامت
ز دست نکبت گردون امانی
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از نگرانیهای تو در برابر بدبختیهای زندگی رهایی یابم، در آن صورت آرامش و آسودگی را پیدا خواهم کرد.
ازان نزلی که در پایت فشانند
مرا جانیست و انهم نیم جانی
هوش مصنوعی: اگر بر زمین بیفتند و بر من پا بگذارند، برای من چیزی نیست و حتی اندکی هم از جانم را نمیگیرد.
سپهرت چاکر و بختت جوانباد
سعادت همنشین در هر مکانی
هوش مصنوعی: آسمانت همیشه در خدمت تو باشد و بختت جوان و شاداب باشد تا خوشبختی همواره در هر جایی همراهت باشد.