گنجور

شمارهٔ ۹۷

ابروی تو طاق است که پیوسته هلالست
ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست
بر روی تو خال حبشی هر که ببیند
گوید که مگر خازن فردوس بلالست
پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید
وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست
آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت
یا رب که در آن شام غریبان بچه حالست
هندو بچه ی خال سیاه تو بصد وجه
هندوچه ی بستان جمالست نه خالست
گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم
لیکن چو نظر می کنم این نیز خیالست
مستسقی سرچشمه ی نوش تو بر آتش
می سوزد و چشمش همه در آب زلالست
گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد
پروانه ی دلسوخته چون سوخته بالست
امروز که مرغان چمن در طیرانند
مرغ دل من بی پر و بالست و بالست
نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن
بر حال پریشانی من زلف تو دالست
از دیده ی خواجو نرود گلشن رویت
زانرو که جمالت گل بستان کمالست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابروی تو طاق است که پیوسته هلالست
ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست
هوش مصنوعی: ابروی تو به شکل قوسی زیباست و همیشه مانند هلال ماه می‌باشد، چون اگر هلال نباشد، دیدن ماه کامل غیرممکن است.
بر روی تو خال حبشی هر که ببیند
گوید که مگر خازن فردوس بلالست
هوش مصنوعی: هرکس که روی تو را می‌بیند و خال زیبای تو را نگاه می‌کند، بر می‌آید که تو خازن بهشت بلال هستی.
پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید
وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست
هوش مصنوعی: همواره هلال ماه در مقام سایه‌بان خورشید تو است و جالب اینجاست که چشمان تیره و سیاه تو خود حلال این هلال هستند.
آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت
یا رب که در آن شام غریبان بچه حالست
هوش مصنوعی: دل کسی که رفته، بی‌تابی می‌کند و آرزو دارد که سر زلفت را بچیند. خدایا، در این شب غریبی، حال او چگونه است؟
هندو بچه ی خال سیاه تو بصد وجه
هندوچه ی بستان جمالست نه خالست
هوش مصنوعی: هندو به دختر با خال سیاهش، به شیوه‌های مختلف اشاره می‌کند و می‌گوید که زیبایی او به اندازه‌ای است که آن خال سیاه نه تنها عیب نیست بلکه به زیبایی‌اش افزوده است.
گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم
لیکن چو نظر می کنم این نیز خیالست
هوش مصنوعی: گفتم که تصور تو می‌تواند دردم را تسکین دهد، اما وقتی به آن نگاه می‌کنم، می‌بینم که این هم فقط یک خیال است.
مستسقی سرچشمه ی نوش تو بر آتش
می سوزد و چشمش همه در آب زلالست
هوش مصنوعی: کسی که تشنه‌ی آب زلال توست، در حالی که به شدت گرسنه و ناراحت است، در آتش شوق می‌سوزد و با این حال چشمانش همیشه به سوی آب زلال دوخته شده است.
گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد
پروانه ی دلسوخته چون سوخته بالست
هوش مصنوعی: ای شمع، خود را در برابر پروانه‌ای که به خاطر عشقش در آتش سوخته، بالا نگیر. پروانه‌ای که دلش سوخته، حتی اگر بال ندارد، نشان از عشق و فداکاری‌اش دارد.
امروز که مرغان چمن در طیرانند
مرغ دل من بی پر و بالست و بالست
هوش مصنوعی: امروز وقتی پرندگان باغ در حال پرواز هستند، دل من همچون پرنده‌ای بی‌پر و بال می‌باشد و نمی‌تواند پرواز کند.
نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن
بر حال پریشانی من زلف تو دالست
هوش مصنوعی: نان در شکل و قدی مانند الف است، اما وضع و حال پریشان من به زلف تو شبیه دال است.
از دیده ی خواجو نرود گلشن رویت
زانرو که جمالت گل بستان کمالست
هوش مصنوعی: از نظر خواجو، باغ و گلستان زیبایی تو هرگز از جلو چشم او دور نخواهد شد، زیرا زیبایی تو مانند گلی است که در بستان کمال و کمالات آن وجود دارد.